غالبا هر جا تعریفی از مدرنیته ارائه می شود ، نخستین ویژگی مدرنیته را "عقل گرایی" ، قلمداد می کنند . و این عقل گرایی مصادف است با احتراز از "تعبد و تقلید" در هر شکل . بنابراین بارزترین ویژگی مدرنیته این است که با هر گونه تقلید و تعبد مبارزه می کند . آیا واقعا این طور بوده و هست ؟ این پرسشی است ، که پس از بحث با صاحب سیبستان درباره ی "سخنرانی سروش درباره ی تشیع و دموکراسی " ذهن مرا بسیار به خود مشغول کرده است .
جمله ای که توجه "رضا داوری" را جلب کرده بود و آنرا در مقاله ای با عنوان "دین و تجدد" در مجله ی نقد ونظر آورده بود ، از نظر من هم در فهم این مسئله جالب و شنیدنی است : در یکی از مغازه های پاریس تبلیغی به این صورت نوشته شده بود : " طبق مُد زندگی کنید و در انتخاب لباس و وسایل شخصی ذوق و سلیقه ی خود را داشته باشید."
مهدی جامی نیز معتقد است : "کنار گذاشتن تقليد غيرممکن است. جوامع غربی بيشتر از جوامع سنتی مقلد نباشند کمتر نيستند نوع تقليد فرق می کند. اسم دين ندارد. اما روش تقليد برجاست. کتاب چشم اندازهای اسطوره ميرچا الياده را بخوان تا ببينی چگونه همه آن اصول کهن که جامعه مدرن فکر می کند کنار زده است هنوز هم به صور و نامهای جديد جاری است. نمونه ساده اش مدهای مختلف است از لباس تا فکر! "
اما لازمه ی فهم اینکه مدرنیته ، "تعبد ستیز" است یا "تعبد گرا" ، آن است که ، اولا تعریف مشخصی از آنچه از آن به عنوان "مدرنیته" تعبیر می کنیم ، ارائه دهیم و ثانیا "گستره تاثیر گذاری" این عنصر را مشخص کنیم . مورد نخست یکی از مشکلات اساسی ماست . هیچ تعریف دقیق و جامعی از مدرنیته در دست نداریم .
اصولا هنوز اینکه ماهیت مدرنیته چیست ، بر غالب ما روشن نشده است . آیا مدرنیته یک "فرآیند تاریخی" است ؟ یا یک "نگرش فلسفی" ؟ یا "ایدئولوژیی در برابر دین"؟ غالبا وقتی می خواهند مدرنیته را مطرح کنند به برخی ویژگیهای اساسی آن تکیه می کنند . مانند : "عقل گرایی ، انسان گرایی ، فرد گرایی و تجربه گرایی . " اما مدرنیته تا چه حد واجد این ویژگیها بوده و این خصوصیات چه تاثیری در "مدرنیزاسیون" ِ ملتها و تمدنها داشته است ؟
در این شرایط ، هر کسی استنباط خود را از این واژه ی ابهام برانگیز دارد و بر همین مبنا به بیان نظریات خود در باب "نسبت مدرنیته و امور دیگر" می پردازد .
واقعیت این است که لازمه ی تقریب به مفهوم مدرنیته نیازمند یک "نگرشی تاریخی و ژرف " به "غرب" است . اما نگرش تاریخی دارای مشکلات فراوانی است ( به واسطه ی "عدم قطعیت" ِ بالایی که در مطالعات تاریخی وجود دارد ) ، و در بسیاری موارد قادر نیست ، راه درستی را پیش پای محقق تاریخی قرار دهد .
سلام
پاسخحذفخيلي سفت و سخت نگير مدرنيته رو. مدرنيته يك گسست از گذشته به تعبيري بوده اگرچه هميشه اين سئوال هست تا چه ميزان جديد حامل ،قديم است.
برداشت من مي گه ، امر ناب وجود نداره لذا، مدرنيته نيز نوعي بازسازي گذشته به همراه خلاقيت در كاربرد آن در عصر جديد است.
سلام
پاسخحذفازت ممنونم دوست خوبم