سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۹

به‌کارگیری درست واژگان

خانم شادی صدر در مقاله‌ای که در اینجا از ایشان آورده شده‌ است، این نکته‌ی مهم را خاطر نشان ساخته‌اند که بخش مهمی از تبعیض‌هایی که در جامعه‌ی ایران در مورد زنان وجود دارد، از بطن تفکر افراد خود این جامعه برخاسته است. برخی از خوانندگان پای همان مطلب و حامد قدوسی در پستی جداگانه متذکر شده‌اند که این تعمیم زیادی کلی است و گفتن اینکه مثلاً «به من نگویید که می‌توان در ایران پسری تازه به سن بلوغ رسیده بود و بزرگ و بالغ شد، بی آنکه به زنان متلک گفت؛ بی‌اغراق، این بخشی از روند بزرگ‌شدن برای مردان در ایران است. تجربه‌ای که بدون آن، مرد ایرانی، مرد نمی‌شود.» شاید برای بسیاری از خوانندگان پذیرفتنی نباشد. چنانکه فی‌المثل با این استدلال امثال ما هیچگاه مرد نشده‌ایم.
با این حال به نظر من، قصد خانم صدر از گفتن این جمله و جملات مشابه آن، اشاره به شیوع خارج از تصور این رفتارها و نهادینه بودن این افکار در ذهن بسیاری از افراد جامعه‌ی ما بوده است؛ که البته در این مورد می‌توان گفت با تجربه‌ای که همه‌ی ما از زیستن در جامعه‌ی اطراف‌مان و افرادی که دیده‌ایم داریم، چندان هم دور از واقعیت نیست.
با این حال من در اینجا می‌خواهم مطلب دیگری را پیگیر باشم. در گفتار خانم صدر خط مهمی بین «ما فمینیست‌ها» و «شما مردان» کشیده شده است. نکته‌ای که مدت‌هاست من در این زمینه می‌خواهم متذکر شوم این مسئله است که در ایران تصورات بسیار سطحی‌ای از فمینیسم و چه‌ای و چرایی آن وجود دارد.
این البته در مورد بسیاری مسائل دیگر هم هست. در مورد بسیاری از واژگان، بسیاری از مفاهیم، و بسیاری از مسائل تصوراتی که اغلب در مجامعی که من با آن‌ها در ارتباط هستم مطرح می‌شوند، یا آنچه در رسانه‌های فارسی‌زبانی از آن‌ها نمود می‌دهند، تفاوت چشم‌گیری با آنچه در کتاب‌ها و مجلات غیرلاتین می‌خوانم دارند. یکبار آقایی که فوق‌لیسانس علوم سیاسی داشت، تحقیقی برای درس من آورده بود، درباره‌ی «جنگ سایبر». در سمینارش مدام واژه‌ی «پست‌مدرن» را استفاده می‌کرد. نابه‌جا البته استفاده می‌کرد و مدام این امر مرا آزار می‌داد. یکی از بچه‌های کلاس پرسید که منظور ایشان از پست مدرن چیست؟ گفتم در نظر ایشان مدرن یعنی نو و پست‌مدرن یعنی خیلی نو. شما زیاد به واژه‌ای که به‌کار می‌برند توجه نکنید، منظور ایشان هیچ ربطی به واژه‌ای که استفاده می‌کنند ندارد.
در مورد واژه‌ی فمینیسم اما این بداستفاده کردن‌ها شدیداً دارند گسترش می‌یابند. در شرکت که می‌روی، می‌بینی دخترهای زیادی تاکید دارند که از این واژه استفاده کنند در حالی‌که واقعاً نمی‌دانند چه معنایی از این واژه برمی‌آید. یکبار سمیناری درباره‌ی فمینیسم در دانشگاه اصفهان برگزار شده بود؛ الهه کولایی و استاد دیگری به بحث در این باره پرداختند. صحبت‌های آن‌ها به وضوح نشان می‌داد که درک درستی از فمینیسم ندارند و درک‌شان از این واژه تنها نشات گرفته از صحبت‌هایی است که این طرف و آن طرف شنیده‌اند و مقالات کوتاه و سطحی‌ای که اینجا و آنجا خوانده‌اند.
واقعیت این است که فمینیسم، به قول «ریچارد داوکینز»، سهم زیادی در آگاهی‌افزایی در بسیاری از علوم انسانی داشته است* و دارد. یک تحول بزرگ، که مسیری که نشان می‌دهد، می‌تواند در شناخت امور، بسیار راهگشا باشد. فمینیسم، نشان می‌دهد که بسیاری از اموری که طبیعی دیده می‌شوند، در واقع امر طبیعی نیستند و این ادراک، افق دید افراد را می‌تواند بسیار بالاتر از سطح کنونی‌اش ببرد.
اما آنچه من اغلب به عنوان فمینیسم از دوستانم می‌شنوم، مسائل اغلب کلیشه‌ای ایست که نفع آنی طرف مونث را در برمی‌گیرد. در اوقات فراوانی من دیده‌ام که دفاع از آنچه به قول این دوستان فمینیستی خوانده می‌شود، بیش‌تر در خلاف جهتی است که دید فمینیستی به مسئله آن را ایجاب می‌کند.
در این مورد، اتفاق افتاده و در بسیاری از موارد پیش از این هم اتفاق افتاده که به‌کارگیری نادرست یک واژه در زبان ما، آن را از جایگاه درست خود، به جایگاهی دیگر کشانده و به مرور زمان فهماندن منظور را بسیار دشوار ساخته است. متورم ساختن واژه‌ها و دمیدن مفاهیمی که در برخوردهای الابختکی با واژه‌ها از آن‌ها دریافته‌ایم، به مرور زمان می‌تواند فهم مطلب را درباره‌ی یک زمینه، سخت و در نتیجه دستیابی به افق‌های دید جدیدتر را دست‌نیافتنی سازد.
* این مطلب را ریچارد داوکینز در کتاب «پندار خدا» که ترجمه‌ای از آن در وب وجود دارد، خاطر نشان نموده است.

دوشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۹

صبح که بلند شدید می‌بینید که ایران سوئیس شده است

1) سال‌ها پیش، یعنی تقریباً موقع ورود امام، به یکی از اقوام نزدیک مانی ب خبر داده بودند که آمدن امام از پاریس نزدیک است و به زودی ایشان به ایران خواهد آمد. اظهار نظر آن آقا آن موقع در نوع خودش خیلی جالب بوده است. گفته بود: اگر آقای خمینی 30 میلیون آدم از پاریس با خودش به جای ما اینجا بیاورد (آن موقع جمعیت ایران حدوداً 30 میلیون نفر بوده) اوضاع و احوال اینجا درست می‌شود وگرنه اگر قرار باشد ما باشیم، آقای خمینی بیاید هم ما همینیم که هستیم.
با دیدن این پست مانی و این سخن که صبح که بلند شدید می‌بینید ایران سوییس شده، به یاد آن حرف افتادم. .

2) امروز که توی تاکسی نشسته بودم، اسکناسی که در آوردم، دیدم رویش مهری خورده بود به خط طغرا به نام امام علی. به رنگ آبی. اولین چیزی که یادم افتاد اعتراض‌های اسکناسی بود. حتا اعتراضات روی اسکناس هم تحمل نشد، گفتند اگر اسکناسی اعتراضی باشد، از ارزش ساقط است. چه روش هایی ملت کشف کردند این مدت برای نشان دادن اعتراض. گزیدن گزینه‌ی آخر برنامه‌ی نود. زدن تخم مرغ سبز به تابلوها. اعتراض‌ به هر شکلی که می‌شد ابراز شد. به چه زبانی می‌شد اعتراض نشان داده شود و نشان داده نشد؟ امروز چه قدر نشانه وجود دارد که باید از آن دوری کرد تا به جرم اعتراض دستگیر نشوی. جرم؟ اعتراض.
3) به نظرتان ما چه می‌توانیم بکنیم. گیرم که اوباما تهدید کرده باشد. واقعاً آیا کاری هست که ما در این وضعیت بتوانیم بکنیم؟
وقتی هیچ نقشی در هیچ کجا نداریم. به بارزترین وجه ممکن به همه نشان داده‌ایم که چه می‌خواهیم. به چه زبانی باید گفت که مردان سیاست در دو طرف بفهمند چه خبر است. آیا تعبیر آنچه در ایران گذشت این است که ما کباب‌مان را خورده‌ایم و درباره‌ی تضاد عرفی دیپلماسی و لمپنیسم بحث کرده‌ایم؟