شنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۵

مغز فراری ایران‌نشین

وقتی همایش "چهره‌های ماندگار" مستقیم از تلویزیون پخش می‌شد، تلویزیون‌های اینجا، به دلیل بارندگی زیاد، خراب بود. دو سه روز پیش مجدداً بخش‌هایی از این همایش را تلویزیون پخش کرد. در میان سخنانی که در همایش "چهره‌های ماندگار" امسال ایراد شد، سخنان "رضا داوری" برای من جالب بود. به این خاطر که او به مسئله‌ای پرداخت که فکر می‌کنم در حال حاضر، حلِ آن، برای ما (منظورم من و سایر کسانی است که موقعیتی مثل حال و روز من دارند) از اهمیت فراوانی برخوردار است. مسئله‌ی "موضوعِ پژوهش‌های علمی در ایران".

مغزهای فراری ایران‌نشین
داوری در سخنان خود، مشکل قدیمیِ فرارِ مغزها را دارای دو شکل مختلف قلمداد کرد. صورت اول، همان صورت مشهود و آشکاری است که در سال‌های اخیر بسیار به آن اشاره شده و بحث‌های فراوانی در مورد آن صورت گرفته است. (چیزی که به نظر من اصلاً نمی‌توان آن را فرار خواند و تحقیر نمود)
اما صورت دوم که داوری آن را غیراخلاقی‌تر و بدتر از صورت نخست می‌دانست، چنین است که: "محققان یک کشور برای آنکه بتوانند تحقیقات خود را در سمینارهای علمی معتبر ارائه کنند، از امکانات و تجهیزات داخل کشور استفاده می‌کنند، اما تحقیق‌شان در خدمتِ صنعتی است که خارج از کشور آن‌ها وجود دارد. تحقیق آن‌ها به مسائلی می‌پردازد که در جای دیگری افراد با آن روبه‌رو هستند و بیش از آنکه به مسائل و مشکلات ملت خود بپردازد، مسائل دیگران را مورد حل و تفصیل قرار می‌دهد." (نقل به مضمون)

سری که به بدنی دگر می‌اندیشد
پیش از این در وبلاگ‌ها، آرش موسوی (که لینک‌اش دیگر کار نمی‌کند) نیز به این مسئله پرداخته بود و دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی ایران را به سری تشبیه کرده بود که به جای آنکه در خدمت بدن خود باشد و مسائل آن را رفع و رجوع کند، به مسائل مبتلابه بدنی دیگر می‌پردازد و خود را وقف حل مشکلات آن می‌سازد.
اگر ما واقعاً با چنین پدیده‌ای روبه‌رو باشیم، پیش از هر چیز باید از خود بپرسیم: "آیا این پدیده، یک پدیده‌ی غیرعادی است؟" یا به عبارت دیگر "آیا تحقیقات در کشورهای دیگر صرفاً در خدمتِ خود کشور آن‌هاست؟"
اما پیش از اینکه به این سؤال پاسخ بدهیم، باید بدانیم که اصولاً چه نوع تحقیقاتی علمی قلمداد می‌شوند و می‌توانند در مراکز تحقیقاتی و دانشگاهی کشور به انجام برسند.

چه تحقیق‌هایی علمی قلمداد می‌شوند؟
پاسخ به این سؤال البته وابستگی شدیدی به شاخه یا رشته‌ی علمی‌ای که به آن می‌پردازیم دارد. تحقیقات عرصه‌های مختلف، در شکل انجام گرفتن‌شان با هم تفاوت‌های فراوانی دارند. من چهار نوع کلی برای دسته بندی تحقیقاتی که اکنون انجام می‌شود، می‌شناسم:
1) مرورها. در این نوع تحقیقات بیش‌تر به مرور کارهای انجام گرفته در یک زمینه‌ی خاص می‌پردازیم. عنوان‌های تحقیقی این حوزه کمی کلی هستند و بیش‌تر به کتاب شباهت دارند. مثلاً: "مروری بر کاربرد عامل‌ها در مذاکرات الکترونیکی".
2) تحقیق‌های خلاقانه. این تحقیق‌ها خود به سه دسته تقسیم می‌شوند:
الف- تحقیقاتی که از یک ابزار در جایی استفاده می‌کنند که تا کنون مورد استفاده قرار نگرفته است و سعی می‌کنند کارائی آن‌را در این کارکرد جدید بسنجند. (تحقیقات کاربردی)
ب- تحقیقاتی که سعی می‌کنند با استفاده از راه‌های مختلف و با توجه به معیارهای از پیش تعیین شده، به بهبود نتایج کوشش‌های پیشین بپردازند.
ج- تحقیقاتی که یک زمینه‌ی تحقیقاتی جدید را معرفی می‌کنند و یک شاخه‌ی جدید را از اساس پایه‌گذاری می‌کنند. (بنیادی)
3) بررسی مشکلات، مسائل و تفاوت‌های بستری/آماری. این قسم تحقیقات امروزه خیلی رایج هستند. مثلاً: "بررسی کاریولوژیکی گوسفند عربی با استفاده از نواربندی G"، یا "بررسی مشکلات فنی فارسی‌سازی سیستم عامل لینوکس" و...
4) تحقیقات تطبیقی. تحقیقاتی که بیش‌تر در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته و به بررسی تطبیقی دو شاخه، آراء دو شخص، یا... می‌پردازد. مثلاً: "بررسی تطبیقی آراء فرانکل و مولانا"، "بررسی تطبیقی مسائل فقهی زناشویی در اسلام و یهودیت".
هر جایی به فراخور امکانات، پیشینه و... که دارد، بستر تحقیقاتی خاصی را فراهم می‌کند. برخی از این تحقیقات نیازمند آماده بودن بستر صنعتی-علمیِ مناسب است. برخی نیازمند مطالعه‌ی عمیق است و برخی دید وسیعی نیاز دارد.

الگوی هند
اعتراض داوری احتمالاً به نوع دوم تحقیقات است، که عمده‌ی تحقیقات فنی ما را تشکیل می‌دهد. خصوصاً در حوزه‌ی کامپیوتر یا نرم‌افزار که من با آن سروکار دارم، اغلب تحقیقاتی که صورت می‌گیرد، چنین است. و غالباً هم کاربردی-توسعه‌ای هستند. آیا این کار چنانکه داوری قلمداد می‌کند نوعی دزدی علمی است؟ اینکه اغلب تحقیقاتی که در این زمینه صورت می‌گیرد، در جهت کاربردهایی که در ایران وجود دارد نیست، از کجا ناشی می‌شود؟
من نمی‌توانم با اطمینان بگویم، اما فکر می‌کنم مثلاً در حوزه‌ی نرم‌افزار الگوی هند الگوی مناسبی است. تحقیقاتی که پیش‌تر در زمینه‌ی نرم‌افزار در هند صورت می‌گرفت نیز غالباً همانند تحقیقات ما چندان کارائی‌ای در خود کشور نداشت. اما با تمرکزی که در یک دهه بر این امر صورت گرفت، سمت و سوی تحقیقات نیز به جهتی پیش رفت که بتواند برای کشور سازنده و تعیین‌کننده باشد.

آگاهی، پیش‌نیاز تقاضا و عرضه
اما چگونه می‌توان روندی مثل هند را پی گرفت، چیزی است که نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه است. و من فعلاً فرصت‌اش را ندارم. فکر می‌کنم هم در صنایع تغییر و تحولاتی باید روی دهد، هم در زمینه‌ی آموزش و هم در نگاه دولت به این دو.
چیزی که من دیده‌ام، مثلاً در مورد بزرگ‌ترین شرکت نرم‌افزاری ایران (همکاران سیستم)، پروژه‌های موجود عملاً بسیار ساده‌تر از آن هستند که نیاز به تحقیقات پیچیده در زمینه‌ی توسعه‌ی آن‌ها وجود داشته باشد و دستاوردهای بخش تحقیقات این شرکت که در زمینه‌های مختلف مطرح در نرم‌افزار (مثل داده‌کاوی، مهندسی نرم‌افزار یا هوشمندسازی) صورت می‌گیرد، چندان کاربردی در روند اجرایی آن‌ها ندارد. به هر حال پیش از آنکه عرضه‌ی کارکردهایی که نیازمند چنین تحقیقاتی هستند آغاز شود، باید تقاضای آن وجود داشته باشد و به وجود آمدن تقاضا نیازمند آگاهی است. بنابراین مسئله‌ی اصلی، اجبار محققان به برگزیدن زمینه‌هایی خاص نیست. اگر بتوانیم آگاهی‌ای ایجاد کنیم که نیازمندی‌های افراد جامعه را به سوی کارکردهای نیازمند به علم کنونی سوق دهد، خودبه‌خود محققان به این زمینه‌ها گرایش پیدا خواهند کرد.

یکشنبه، دی ۰۳، ۱۳۸۵

چقدر دیر رسیده‌ام!

سه تا از دوستای عزیزم(اکبر، میثم و مرضیه) از من دعوت کردند که توی این بازی شب چله شرکت کنم. البته من هم طبق معمول خیلی دیر ‌رسیده‌ام و گویا الان دیگه بازی از تب و تاب افتاده. خوب اینم از پنج تای من:

1) دو هفته‌س که افسردگی حاد گرفته‌ام. الان دارم دوره ی درمانو طی می‌کنم، بلکم خوب بشم. اما انگار زیادی خوب شده‌ام! فعلاً در شبانه‌روز فقط چند دقیقه به حالات مربوط به افسردگی برمی‌گردم.
2) من به شدت لاغرم و این همیشه عذاب‌ام میده. خیلی به کسایی که اندام متناسب و قشنگی دارن حسودی می‌کنم. کلا هم به شدت حسودم. به همین چیز و همه کس حسودیم میشه.
3) وقتی پای کامپیوتر می‌شینم، مرتباً دستم به بینی‌م ور می‌ره. البته فقط پای کامپیوتر نیست. هر وقت مهمون داریم، قسمت زیادی از اشارات و دست تکون دادن‌های مامانم صرف این میشه که به من بفهمونه دستمو از بینی‌م بیارم بیرون.
4) من اصلاً آداب معاشرت بلد نیستم. خیلی وقت‌ها اصلاً نمی‌دونم که در فلان موقعیت چه حرفی باید زد و در فلان جا چطور باید رفتار کرد. هر کاری هم می‌کنم، یاد نمی‌گیرم.
5) از تیریپ مهندسا خیلی بدم میاد. به همین خاطر هیچ وقت ادا و اطوارهای مهندسی رو در نمیارم. از اینایی که وقتی میری پهلوشون، فوری دو سه تا واژه‌ی کت و کلفت مهندسی و علمی میریزن بیرون، خیلی بدم میاد.

خیلی از کسایی که می‌خواستم دعوتشون کنم، پیش از من نوشته‌اند. اما کسایی که هنوز ننوشته‌اند و خیلی دوست دارم بدونم چی می‌نویسن اینا هستن: آرش موسوی، علی‌اصغر سیدآبادی، مسعود برجیان، مانی ب.، رضای دفیناتوریا، پریسای زامره. خوب چیکار کنم، شیش تا شد دیگه.