امروز چند دقیقهای سعی کردم، بعد از سالها نقاشی کنم. نقاشی ِ من از همان اوان کودکی افتضاح بود، البته نه به افتضاحی الان. هیچ وقت نتوانستم یک طرح دقیق بکشم. طرحی که اصالت هنری داشته باشد، فنی باشد و اصول را رعایت کرده باشد. اصولاً آموختن اصول هر فنی برای من بسیار مشکل است و همینطور تن دادن به شکل اصولی آن کار. مطالعه و تمرین اصول، یکی از مشکلترین کارهایی است که پیش روی خود میبینم. بگذریم.
حاصل آن یک ربع-بیست دقیقهای که توی paint خط خطی میکردم، سه چهار تا نقش عجقوجق است، که به خاطر بیهنری نقاشاش قدری معمّاگونه شده. میگذارمشان اینجا برای فرونشاندن عطش...
این اولی مثلاً قوس است.
این دومی هم همان اولی است در جهانی که صحاب دارد.
سومی هم یک چیزی هست دیگر.
این چهارمی البته اولاش کمی مشکوک میزد! ولی بعد کمی اصلاحاش کردیم که مشکوک نزند!
محسن جان!
پاسخحذفپیشنهاد می کنم یک پژوهشی کنی در شجره نوچه ات!
بنظرم غریب نیست که قرابتی با پیکاسو در آن پیدا کنی
جدن خیلی هنرمندانه بود! نقاشیات رو نمیگم، اینکه کلی وقت گذاشتی واسهی آپلود کردن و بعد به طرز معماگونهای برای هرکدام شرح نوشتهای و...مهمتر از همه، وبلاگت را آنقدر سنگین کردهای که آدم را اصولن پشیمان بفرماید...در هر صورت مخلص
پاسخحذفمخلوق عزیز!
پاسخحذفحالا دیگه شمام تیکه میندازی؟ خوب اینو که خودمهم میدونم. اصلاً من و پیکاسو دو تا سیبیم که از وسط نفصمون کردن.
ا.ا عزیز!
به جان شما نباشد، به جان خودم، اگر بیش از ده ثانیه برای هر کدام وقت آپلود صرف میشد، خودم آنقدر عقل داشتم که آپشان نکنم.
بزرگترینشان شاید به زور 30 کیلو باشد، که خوب در برابر دیگر عکسهای وبلاگ چیزی نیست و فکر نمیکنم چندان لود وبلاگ را سنگین کرده باشد. آن عکس آدم و حوا به اندازهی دو برابر همهی اینها حجم داشت.
به هر حال البته اگر شما توانستید حدس بزنید ... بعد از عطش با چی پر میشود، شما هم خواندن هنرمندانهای داشتهاید.