دوشنبه، مرداد ۱۶، ۱۳۸۵

بی‌سرانجامی

در خیلی موقعیت‌ها آدم با کسانی روبه‌رو می‌شود، که خودشان نمی‌دانند چیکار می‌خواهند بکنند و در نهایت از کارهای خود چه هدفی را دنبال می‌کنند. ویژگی بارزشان هم این است که مرتب یه دیگران اُرد (دستور) می‌دهند و دست آخر هم از همه طلبکارند. چند روز است که من و همکلاسی‌های‌ام گرفتار یکی از این نوع آدم‌ها شده‌ایم و به همین علت، دو هفته‌ی اول مرداد را که همه‌ی عالم و آدم در ایران، یا کاملاً تعطیل‌اند یا نیمه تعطیل، به صورت تمام‌وقت در سایت، مشغول انجام یک پروژه‌ی بی‌سروته و بی‌سرانجام بوده‌ایم. هنوز هم بعد از دو هفته، به هیچ نتیجه‌ی قابل توجهی نرسیده‌ایم. دیروز، آمده بودند پروژه را تحویل بگیرند. چند تا از مهم‌ترین اشکالاتی را که به آن‌ها برخورده بودیم، گفتیم. یکی‌شان مات و مبهوت می‌نگریست و دیگری هم مرتب می‌گفت، باید بیش‌تر بررسی کنید. و مرتب به حجم کارهایی که از این بعد باید انجام دهیم می‌افزود، بی‌آنکه خود بداند داریم به کجا می‌رویم و در کجا ایستاده‌ایم.

۴ نظر: