یکشنبه، تیر ۲۵، ۱۳۸۵

گذر از آستانه

حتماً نوشته‌ی مجید زهری را در واکنش به دفاع پیام یزدانجو از ارزشی بودن "کله‌ی زیدانی" خوانده‌اید. من نه می‌خواهم در این میان وارد شوم و نه می‌توانم. با این نوشته نیز اصلاً در صدد نقد آنچه مجید می‌گوید نیستم. توجیهی است که برای خود دارم و به مدد آن "پیش خودم" استدلال مجید را نمی‌پذیرم. گمان هم نمی‌کنم که برای همه بتواند موجّه و قابل قبول باشد. ذکرش هم به این دلیل است که درونیات خود را بیرون بریزم. نه دفاع است و نه حمله، نه نقد است و نه نظر.

فارغ از اشکالات ریز و درشتی که او به دفاع پیام از عمل زیدان مطرح می‌سازد، مجید سه دلیل اصلی در برابر آنچه پیام می‌گوید، مطرح می‌کند:
نخست آنکه هر عملی که بی‌توجه به قواعد اجتماعی-اخلاقی اجتماع و بر ضد آن‌ها صورت گیرد، «غیر اخلاقی» محسوب می‌شود. و با هیچ منطقی نمی‌توان آن را اخلاقی نامید.
با وجود اینکه هر یک از دلایل دوم و سوم را به تنهایی می‌توان یک دلیل محسوب کرد، اما چون هر دو از یک طریق بر مدعای پیام خدشه وارد می‌کند، می‌توان آن‌ها را تؤامان در یک دسته قرار داد و همراه یکدیگر بررسی نمود:
2) "خود" اصیل یک فرد، کاملاً تعلق به او ندارد و از آنجا که "ساختار فکری انسان مجموعه‌ای‌ست توأمان اکتسابی و ارثی"، نمی‌توان گفت که این "خود" کاملاً اصیل و به تمامی متعلق به خود انسان است.
3) "انسانی" بودن به خودی خود ارزش نیست، زیرا گند و کثافت هم تولید دست بشر است و انسانیت شامل این گند و کثافت‌ها نیز می‌شود.
باقی گفتار مجید را می‌توانیم تا حدودی ذیل این سه موضوع بگنجانیم.
دلیل اوّل را شاید بشود کنار زد، اما در دلیل دوم و سوم تأمل فراوانی لازم است. من نیز در این نوشتار بیش‌تر روی دلیل اول تمرکز می‌کنم و به آن می‌اندیشم. توضیح اینکه، همه‌ی مدعاهای این نوشته، زمانی درست خواهد بود که دلیل دوم و سوم مجید را از پیش نادرست فرض کنیم یا اینکه شکل تغییریافته‌ای از آن‌ها را بپذیریم، که به وضوح نمی‌توان باآسودگی این پیش‌فرض را داشت. ایجاد تردید در دلایل دوم و سوم، نیازمند ادّله‌ی فراوانی است که از حوصله‌ی وبلاگ‌نویس جماعت خارج است.

ابژکتیو/سوبژکتیو
نخستین مسئله‌ای که از نظر من در بررسی این دو نظر متضاد اهمیت دارد، این است که بدانیم، این دو به واقع از دو سوی مختلف به قضیه می‌نگرند. پیام مسئله را از دید فردی –انفسی، سوبژکتیو- باز می‌نگرد و مجید آن را به لحاظ اجتماعی –آفاقی، ابژکتیو- مورد مداقه قرار می‌دهد و لاجرم با نتایج پیام مشکل دارد. نشانه‌‌های بارز این دو دید، در دو نوشته، کاملاً مشهود است. پیام دست آخر به این نتیجه می‌رسد که "زندگی در این زمانه مثل زیدان کم دارد"؛ در طول نوشته‌ی خود به جز پاراگراف‌های ابتدائی که مقدمه‌ی بحث را تشکیل می‌دهند، پیام می‌خواهد، عمل زیدان را به عنوان نشانه‌ای از وجود او بکاود. انگار همه‌ی اطراف زیدان یکسره فراموش می‌شوند. تمرکز بر روی زیدان است و در این تصویرسازی جامعه، دیگران، تار می‌شوند، تا تمرکز مستقلاً روی فرد صورت گیرد.
اما در سوی دیگر مجید بسیار بیش از آنکه چنین دغدغه‌ای داشته باشد، بازتاب‌های اجتماعی مسئله را می‌نگرد. نمی‌توان نیات انسانی را کشف کرد، لاجرم باید آن‌ها را در بررسی به کناری نهاد.

قوانین اجتماعی مقدس نیستند
قوانین اجتماعی را این خود افراد اجتماع هستند که می‌سازند، تغییر می‌دهند و متحول می‌سازند. نمی‌توان به صورت اصلی مبرهن گفت: "هر عملی بر طبق آنچه اجتماع اخلاقی می‌پندارد، صورت پذیرد، اخلاقی و جز آن غیر اخلاقی است." چرا؟ چون این قوانین اجتماعی تابوهای مقدس نیستند و نباید باشند. آن‌ها را مجموعه‌ی پسندهای انسانی تشکیل داده است. انسانی که آن را اشتباه می‌بیند، سعی می‌کند بر آن خدشه‌ای وارد سازد، شاید مقدمه‌ای باشد بر اینکه این قاعده تغییر یابد. بسته به حوادث بعدی در نهایت یا قاعده تغییر می‌کند، یا نمی‌کند و اگر تغییر کند، عمل او به عنوان مقدمه‌ی این تغییر، دیگر غیراخلاقی محسوب نمی‌شود. در چنین موقعیتی قضاوت اخلاقی بودن یک عمل، ساده نیست. شورشیانی که به زندان باستیل حمله و آن را فتح کردند، امروز قهرمانان اخلاقی‌اند، اما شاید در آن موقعیت "مشتی لات و اراذل" بیش نبودند.
موقعیت زیدان و عمل او از این لحاظ صاحب اهمیت است، که حرکت او قاعده‌ی اخلاقی-اجتماعی را متزلزل ساخته است و همیشگی-همه‌جایی بودن آن را زیر سؤال برده است. حتا اگر این حادثه نتواند آن حکم را تغییر دهد و اثری هم از آن باقی نماند هم، باز به آسانی نمی‌توانیم، حکم قطعی غیر اخلاقی بودن آن را صادر کنیم.
اگر این‌چنین بود، قوانین از ابتدای زندگی بشر پایدار و ثابت مانده بودند و هر عملی بر خلاف آن‌ها همیشه-همه‌جا و در همه حال غیر اخلاقی محسوب می‌شد، ردخور هم نداشت. و ما هم امروز در چارچوب همان مجموعه قوانین اولیه زندگی می‌کردیم.

آستانه‌
می‌دانم که خواهید گفت، چنین سخنی، دست هر کسی را باز می‌گذارد که هر چه دل‌اش می‌خواهد انجام دهد و از نظر خود آن را اخلاقی محسوب کند. جامعه را به هرج و مرج می‌کشاند و چیزی از قانون باقی نمی‌گذارد.
بگذارید کمی واضح‌تر به مسئله بپردازیم. ما انسان‌های یک اجتماع هستیم، اما هر یک قوانین اخلاقی خود را برای زندگی داریم. قوانین اجتماعی را باید بپذیریم تا ثبات و دوام جامعه برقرار باشد. اما برای پذیرش قوانین اجتماعی یک حد آستانه وجود دارد: تا جایی که عمل ما نزد خودمان از آستانه‌ی اخلاقی بودن‌مان عدول نکند.
در موقعیتی شبیه به موقعیت زیدان ما با انتخاب دو امکان رودررو هستیم. یا باید از "آستانه‌ی اخلاقی بودن" عبور کنیم و آن را بشکنیم و یا احترام به قواعد اجتماعی را رها کنیم و خودمان باشیم. در صورت گزینش راه دوم، "خود" را از دست می‌دهیم. با توصیه به گزینش راه اول، شاید ابهت قانون اجتماعی را خدشه‌دار کنیم، به بی‌نظمی جامعه دامن بزنیم و اجتماع را با بحران روبه‌رو سازیم، اما "من"های افراد را حفظ کرده‌ایم. عدول از این آستانه بسی خطرناک‌تر از عدول از یک قانون اجتماعی است. این که این "خود" ما را چه کسی ساخته، چگونه ساخته شده و خوب است یا بد، مهم نیست. مهم این است که آیا ما به خود اجازه می‌دهیم، در جایی که رای همگانی، به آستانه‌ی اخلاقی درونی‌مان، خدشه وارد می‌سازد، آن را بشکنیم؟

۵ نظر:

  1. محسن، دوست خوشفکر و جست‌وجوگر!
    چند نکته هست که در رابطه با نقد-نوشته‌ات گفتنی‌ست:

    1- نقل قولی که از من کرده‌ای (هر عملی بر طبق آنچه اجتماع اخلاقی می‌پندارد، صورت پذیرد، اخلاقی و جز آن غیر اخلاقی است) تا حد زیادی درست است، امّا نتيجه‌گیری‌ات دقيق نيست. نخست اين‌که من در توضيحاتی کافی گفته‌ام که "اخلاق اصيل نيست و نمی‌تواند ‌باشد" (قوانين اجتماعی مقدس نيستند)، به همين لحاظ، آن را نه شی‌ای جامد یا مقدس، بل موضوعی نسبی، قابل تحوّل و تغيير دانسته‌ام. پس، وقتی بحث اخلاقی می‌کنیم، نباید به آينده یا گذشته نظر داشته باشيم؛ فقط "حال" مهم است. بنابراين، به صرف يک گمان (اين‌که در آينده فلان عمل چه بُعد اخلاقی‌ای خواهد داشت و چگونه قضاوت خواهد شد) نمی‌شود قيد حال حاضر را -که زندگی ما در آن می‌گذرد- زد... حال را بايد قضاوت کرد. همین است که من به بازتاب اجتماعی يک عمل بيش‌تر نظر دارم تا نيت خود فرد که نه زیاد مهم است و نه کاملاً قابل کشف.

    2- من با برخورد "اصالت‌وجودی"وار با رفتار انسان‌ها مخالفم، به اين دليل واضح که همه‌ی رفتارهای انسانی تابع تصميم آزادانه‌ی شخص خودش نيست. خيلی از اعمال ما از روی عادت، حس، ميراث و غيره است نه تصميم خودآگاه خودمان. وقتی کسی دستش را به سمت چشم ما می‌برد، پلک‌های ما بی‌اراده بسته می‌شوند.
    من با نظر پيام مخالفت کرده‌ام، زيرا ژان پل سارت اصولاً‌ وجود "ناخودآگاه" را رد می‌کرد و تمامی اعمال انسان را ارادی می‌دانست (در مخالفت با فرويد) که حرف بی‌ربطی‌ست.
    در مورد زيدان: به احتمال زیاد، عکس‌العمل او آنی بوده نه از روی فکر و تصميمی مشخص. انسان صاحب تمام لحظه‌های خود نيست...

    3- می‌نويسی: «ما انسان‌های یک اجتماع هستیم، اما هر یک قوانین اخلاقی خود را برای زندگی داریم». اين گزاره بی‌ربط است. اگر بستر مشترک بين افراد بر سلايق فردی آن‌ها نچربد و از آن بيش‌تر نباشد، اصولاً چارچوب اجتماع فرو می‌ريزد. ما انسان‌ها تابع قوانين نوشته و نانوشته هستيم و گاهی هم گريزی به سلايق خود می‌زنيم.

    4- می‌نويسی: «در موقعیتی شبیه به موقعیت زیدان ما با انتخاب دو امکان رودررو هستیم. یا باید از "آستانه‌ی اخلاقی بودن" عبور کنیم و آن را بشکنیم و یا احترام به قواعد اجتماعی را رها کنیم و خودمان باشیم». تو نمی‌توانی اين‌دو موضوع را اين‌طور از هم تفکيک کنی. به چه دليل "خودبودن" در تقابل با "پيروی از قواعد اجتماعی" است؟

    5- آن‌چه در مورد "روند تغيير اخلاق در جامعه" گفته‌ای (شکستن قواعد و قراردادهای اجتماعی به قصد تغيير) راه دقيقی نيست. موضوع ظريف‌تر و پيچيده‌تر از اين‌هاست. مثلاً يک‌موقع هست که اجتماع بر اثر تحولات جهانی مجبور به تغيیر می‌شود (ماهواره از مرزهای بسته عبور کرده به رختخواب ما می‌آید و تغيیرمان می‌دهد). شرايط ديگری هم هست که سر فرصت بیش‌تر با هم حرف خواهیم زد.

    از توجه‌ات سپاسگزارم.

    پاسخحذف
  2. محسن عزيز
    درست و بجا نوشتي، اگرچه ناكامل... چه آنكه تكميل اين بحث نياز به واشكافي مبسوط مباني فكري پيام و جناب زهري دارد و خوب مي‌دانم كه نوشته‌هاي وبلاگي را ياراي چنين بحثي نيست.
    ولي بگمانم نوشته پيام از عمق و غناي معرفتي بسيار بيشتري نسبت به نوشته‌ي جناب زهري بهره‌مند بود و آقاي زهري بسيار خطي و ناشنا با مختصات فكري و ذهني نوشته‌ي پيام به نقد آن پرداخته بود... البته اين اظها نظر بسيار بسيار كلي است و اي كاش مشغله‌هاي روزمره اجازه تأمل بيشتر بر آن و به نظم درآوردن آنچه پراكنده و گسسته در ذهن دارم را مي‌داد...

    پاسخحذف
  3. مجید زُهَری عزیز و گرامی‌سخن!
    از این توجه عمیق، روشنگرانه و بی‌نهایت مسرت‌بخش‌ات سپاسگزارم.
    1) در درستی گزینه‌ی یک شکی ندارم. قطعاً در قضاوت اخلاقی ملاک حال است. نه گذشته و نه آینده هیچ‌یک نباید تآثیری در داوری اخلاقی ما نباید داشته باشد. به همین خاطر هم هست که گفته‌ام و هنوز می‌گویم که عمل زیدان درست نبود و به هیچ وجه نمی‌توان، نادرستی آن را انکار کرد. اما اگر بحث را از داوری اخلاقی به بحث بر سر مشی اخلاقی فردی انتقال دهیم، به نظرت در آنجا یک فرد حق ندارد معیارهای اخلاقی حال حاضر اجتماع خود را به چالش بگیرد و از این لحاظ برای تعیین اخلاقی بودن عمل خود آرمان آینده‌اش را در نظر بگیرد؟
    2) در مورد گزینه‌ی دوم، سخن گفتن بسیار دشوار است. بیک مثال می‌زنم. در دیوان حافظ، او از محیط خود، از شعرای پیشین‌اش، از حکمت اشراقی و خصوصاً چنانکه اشوری می‌گوید، از تئوری "رندی" به عنوان چارچوب و خلاصه بسیاری چیزها تذثیر پذیرفته است. اما همه‌ی این‌ها باعث نمی‌شود که ما دیوان او را اثری متعلق به او و مختص به وجود او ندانیم. همه‌ی این‌ها گرد‌آمده‌اند، اما حافظ را یگانه و بی‌همتا شکل‌داده‌اند و پیش و بیش از هر چیز، او را می‌نمایانند. من از "وجود اصیل" چنین چیزی را استنباط می‌کنم. نمی‌دانم با "ناخوداگاه" فروید در تمایز است یا نهع ولی فکر می‌کنم برخوردار از یک اراده‌ی واحد و هستنده هست.
    3) در مورد گزاره‌ی سوم، از نظر من حق با شماست.
    4) من نمی‌گویم که همیشه "خود بودن" در تقابل با "پیروی از قواعد اجتماعی" است. می‌گویم –و مطمئن هم نیستم که اینگونه بوده باشد- احتمالاً زیدان در این موقعیت در وضعیتی قرار گرفته، که گزینه‌ای که نشانگر تصویر واقعی‌تری از اصل وجود اوست در تقابل با "پیروی از قواعد اجتماعی" قرار گرفته. فقط در این موقعیت خاص.
    5) و در مورد روند تغییر اخلاق در جامعه امیدوارم بحث را ادامه دهی، چون برای من بسیار جالب و آموزنده خواهد بود.
    بی‌نهایت سپاسگزارم.

    پاسخحذف
  4. اکبر دستانپور عزیز و بزرگوار!
    من هنوز در ترجمان این " خطی فکر کردن" شما مانده‌ام! حالا جدای از شوخی،
    شما را به خدا یکبار هم که شده، این مفهوم خطی اندیشیدن را باز کنید.

    راستی مرا هم ببخشید از اینکه در این مدت سراغی نگرفته‌ام و احوالی نپرسیده‌ام. علتش را خودم هم نمی‌دانم.
    امیدوارم همین روزها فرصت دیدار دست دهد.
    ارادت داریم

    پاسخحذف
  5. محسن عزیز می‌پرسی:
    1- «اگر بحث را از داوری اخلاقی به بحث بر سر مشی اخلاقی فردی انتقال دهیم، به نظرت در آنجا یک فرد حق ندارد معیارهای اخلاقی حال حاضر اجتماع خود را به چالش بگیرد و از این لحاظ برای تعیین اخلاقی بودن عمل خود آرمان آینده‌اش را در نظر بگیرد؟»
    بله، می‌تواند؛ البته و طبيعتاً جامعه هم نقدش می‌کند! مسئله بر سر خود عمل نيست که بشود سر و ته‌اش را با "نيت" هم آورد؛ بحث بر سر "بازتاب عمل" است. قضاوت جامعه دقيقاً همان بازتاب است. وقتی کسی آدم می‌کشد، او از آزادی فردی‌اش (به ظنّ سارت) بهره جسته. خب جامعه‌ هم به زندان‌اش می‌افکند!
    اخلاق "جامعه‌محور" است نه "فرد محور".

    2- "وجود" را شماری "شاخصه" می‌سازند. اين شاخصه‌ها وقتی بين افراد مشترک باشند، ديگر اصيل نیستند. والسلام!
    مجموع شاخصه‌ها -مثل ژن انسان که او را از بقیه‌ متمایز می‌کند- هویت فرد را می‌سازند، امّا به او اصالت نمی‌دهند. به واقع "وجود" نمی‌تواند و نباید که اصيل باشد.

    3- دقت کن که بين "ساختار‌شکنی" و "قانون‌شکنی" فاصله‌ای است از مو نازک‌تر. عمل فرد، ظرافت می‌خواهد...
    پرخاشگری و برخورد فيزيکی مباد که "ساختارشکنی"‌ نام گيرد.

    4- در مورد روند تغيير: چيزی که می‌دانم اين روند "جبری‌" است،‌ حال سرعت و جهت آن چيست را شرايط مشخص می‌کند. در اين مورد بسيار نوشته‌ام. در مورد فرق "زمان تقويمی" و "زمان تاريخی" پر گفته‌ام. البته موضوعی‌ست باز هم گفتنی. با یاری دوستان کوشایی چون تو محسن جان، با کمال میل بحث را ادامه خواهم داد.

    موفق باشی.

    پاسخحذف