ماه مبارک رمضان است و موضوعی که به ذهنم میرسد، یک بررسی کوتاه دربارهی کتابی است که در این ماه معمولا در میان غالب ما (البته بیشتر منظورم پدرها و مادرهای ماست)، تنها مرجع رابطه با خداوندگار عالم است. دروازههای بهشت[1] (مفاتیحالجنان) کتابی بزرگ است، که اگر بخواهیم واقع امر را بگوییم، در کنار قرآن تبدیل به کتاب مقدّس ما شیعیان شده است.
از میان همهی دعاهایی که در این کتاب آمده، من هر وقت کتاب را میگشایم، بیاختیار به سراغ یک دعای خاص میروم. نام این دعا "سیفی صغیر (و البته مشهور به دعای قاموس)" است. دعای "سیفی صغیر" تفاوتهای بنیادینی با دیگر دعاهای مفاتیح دارد. نخستین تفاوت در آنجاست که سرایندهی دعا مشخّص نیست (به خلاف دیگر دعاهای مفاتیح که معمولا نَسَب به پیامبر اسلام یا ائمه می برند و در اکثر موارد نام سراینده دعا و سبب تکوین آن در ابتدای دعا آمده است.) دومین تفاوت در آنجاست که شیخ قمی در آوردن آن اکراه داشته است.
شیخ عبّاس خود می نویسد: "شیخ ثقه الاسلام نوری عطّر اللّه مرقده در صحیفه ثانیه علویّه آن را ذکر کرده و فرموده که از برای این دعا در کلمات ارباب طلسمات و تسخیرات شرح غریب است و از برای او آثار عجیبه ذکر کرده اند و چون من اعتماد بر آن نداشتم، ذکر نکردم و لکن اصل دعاء را ذکر می کنم، تسامحا و تأسیا بالطماء الاعلام و دعا اینست..."[2]
نکته ای دیگر اینکه از آنجا که نام دعا "سیفی صغیر" است، پیداست که دعای "سیفی کبیر"ی نیز وجود داشته و احتمالا در منابع اصلی دعا بوده، امّا شیخ از آوردن آن اهمال ورزیده است.[3]
و سومین و اساسیترین تفاوت این که دعای سیفی، دل در مضامین عرفانی دارد و به گمان من همین عامل باعث گردیده که شیخ تنها "تسامحا" به آوردن آن در کتاب مفاتیح دست یازد و در آوردن آن در کتاب خود شک ورزد.
دعا با جملاتی آغاز می شود که بیشتر در متون عرفانی برای رابطه با خداوندگار بر زبان میآیند.
"رب ادخلنی فی لجه بحر احدیتک و طمطام یم وحدانیتک و قوّنی بقوه سطوه سلطان فردانیتک حتی اخرج الی فضاء سعه رحمتک و فی وجهی لمعات برق القرب من آثار رحمانیتک..."
شیوخ ایرانی هماره سعی کردهاند که فاصلهی خویش را از عرفان محفوظ دارند. و این تنها به خاطر "هراس از کفر گویی ناخواسته" بوده است. و اساس همهی تکفیرها ، رای به الحادها ، به دارآویختنها و... به نظر من همین هراس بوده است. آنها بیش از هر چیز التزام به فروع دین را نشانهی مسلمانی میدانسته و میدانند. نمونهاش اینکه، "حجه الاسلام احمد آکوچکیان" این نکته را که اقبال لاهوری ملتزم به نماز نبوده و بعد از دو سه روز کار مداوم، دو سه روز مداوم نیز میخوابیده است را از بزرگترین عیوب اقبال میدانست.
بحث را با نکتهای کوچک به اتمام میرسانم. به یکی از دوستان که نماز نمیخواند، گفتم: "روزه میگیری؟" گفت : "آری." گفتم: "چه تفاوتی بین این دو هست، که به یکی التزام میورزی و در دیگری اهمال میکنی؟" گفت: "تفاوت عمیقی هست. من فعلا نمیخواهم مسلمان ِ ملتزمی باشم (و چنان به مناسک مسلمانی اهتمام ورزم که لااقل خود، خود را مسلمان بدانم.) اما اگر روزی نظرم تغییر کرد، جبران نماز آسان است، امّا این روزه را دیگر هیچ جوری نمیتوان از عهدهی کفّارهاش برآمد."
و این نشانگر آن تفاوت بارزی است که دو دین ابراهیمی( "یهودیّت" و "اسلام")، با دیگر دین ابراهیمی ("مسیحیّت") دارند. قائل شدن به "عدالت" به جای "فیض". به نظر شما کدام یک "درستتر" میگویند؟ "عدالتیان" یا "فیضیان"؟
این را به عنوان مقدمهای بر بحث "عدالت و فیض"، که به گمان من اساسیترین اختلاف مسیحیت و اسلام است، داشته باشید، تا بعد که بیشتر به آن بپردازم.
-------------------------------------------------------------------------------------
[1]من ترجیح میدهم، به جای "کلیدهای بهشتها"، عبارت "دروازههای بهشت" را در ترجمهی "مفاتیحالجنان" بهکار برم.
[2]مفاتیح الجنان، تألیف: حاج شیخ عبّاس قمی، مترجم: حجه الاسلام موسوی کلانتری دامغانی، ناشر: انتشارات فاطمهالزهرا قم، صفحهی 177.
[3]البته این حدس من است و ممکن است درست نباشد، امّا قاعدتا باید چنین باشد. چون اگر "سیفیکبیری" در کار نبود، نام دعا "سیفیصغیر" نمیشد.
محسن عزيز مدتي است با نوشته هايت آشنا هستم واز خواندن آنها لذت مبرم. تعويض قالب را هم بسيار بجا انجام دادي واز قالب قبلي روشن تر و واضح تر است خيلي هم تميز نگهش داشته اي . ازبابت لينک از محبت ات سپاسگزارم
پاسخحذفناخدای خوب و مهربان وبلاگشهر
پاسخحذفاز لطف شما سپاسگزارم.
مایهی مباهات من است که بزرگی چون شما از وبلاگم دیدن کند .
با تشکر