امروز آزمون دکترا بود. از اولش هم میدانستم که رفتنام بیمورد است. وقت خود را بیهوده از دست دادن و بعد حسرت خوردن. وقتی هنوز مطمئن نشدهام که اصلاً میخواهم با آیندهام چه کنم و هیچ تصمیمی نگرفتهام که در آن مصمم باشم، کاملاً معلوم است که این بختآزماییها هیچ اثری ندارد. و بدیش اینه که از من یک آدم بیرمق میسازه.
امیدوارم دیگر در هیچ کاری که مصمم به انجام دادن و تمام کردنش نیستم پا نگذارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر