چهارشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۷

سیطره‌ی تعریف نقش سطح بالا از دید سطح پایین

یکی دو هفته پیش در یک جلسه‌ی گروه شرکت کردم. تعجب برانگیز است که چطور اخلاقیات دولت جدید این همه توانسته در همه‌ی سطوح و همه‌ی مجامع تخصصی، علمی، غیر علمی، رسمی و غیررسمی نفوذ کند. اساتید این گروه البته غیر از من و دوستم، همگی سطح تحصیلات کارشناسی داشتند.
دونفرشان از کسانی بودند که ابتدا کاردانی خوانده بودند و بعد کارشناسی ناپیوسته. جالب این بود که در مورد هر موضوعی دقیقاً همین دو نفر مخالف همه بودند. در مورد همه چیز و همه جا خود را صاحب‌نظر می‌دانستند و همه‌ی استدلالات بر آن‌ها بی‌اثر بود. هر کس صحبتی می‌کرد در گوش هم چیزی می‌گفتند. مدام در پی ایجاد تغییرات انقلابی بودند. یک نفرشان در یک‌قدمیِ مدیرگروه شدن قرار دارد. و مطابق با روند تغییرات دولتی شایعه‌های مربوط به این تغییر خیلی زودتر از خود آن بروز و ظهور پیدا کرده.
موضوع اول بررسی درس پروژه (یا پایان‌نامه‌ی) دوره‌ی کاردانی بود. معمولاً ترم‌های اول و دوم مدرسین اجازه‌ی ارائه‌ی این درس را ندارند. یکی از این دو نفر که تازه به گروه آمده، مدام در این مورد بحث و مجادله می‌کرد. بعد از گروه از یکی از بچه‌ها پرسیدم، آخر این فرد که هنوز هیچ پروژه‌ای ارائه نداده چطور این قدر در این زمینه اظهار نظر می‌کند و علناً خود را صاحب‌نظر می‌داند. کاشف به عمل آمد که ایشان در دوره‌ی گذران تحصیل، پایان‌نامه‌ی کاردانی برای دانشجویان آموزشکده فراهم می‌نموده‌اند و پروژه‌های دانشجویان را برایشان انجام می‌داده‌اند و از همان دید، اینک می‌خواهند در جایگاه استادی نظر بدهند.
در دستور کار بعدی که بررسی طرح درس‌ها و پیشنهاد تغییر در آن‌‌ها بود، تمام تلاش این‌ها بازکردن جای بیش‌تر برای خودشان بود. که البته چنانکه پیداست، در میان مدیران آن آموزشکده هم عزم جدی برای این اقدام وجود دارد.
بعد از جلسه، من و دوستم خصوصی با مدیرگروه صحبت کردیم. می‌دانم که البته او هم چندان که تلاش می‌کرد خود را نشان بدهد، پایبند به منطق و راستگوی مطلق نیست (کما اینکه خود من هم نیستم و انتظار هم ندارم کسی اینچنین باشد) و خیلی از مسائل را با محافظه‌کاری مطرح می‌کند، اما به شدت از روندی که این‌ها در پیش گرفته‌اند ناراضی بود، یا لاقل خیلی سعی کرد این عدم رضایتش را در نظر ما بزرگ جلوه دهد.
ضمناً به درستی به ما یادآور شد که برخلاف وضعیت من و دوستم که در دانشگاه‌های مختلف امکان تدریس برای‌مان وجود دارد، برای آن‌ها این امکان فقط در همان‌جا وجود دارد و بخش عمده‌ای از تلاش‌شان برای گسترش موقعیت، از این احساس عدم ثبات ناشی می‌شود.
جاهای دیگری که می‌روم چندان به این شکل جلسه‌ی گروه ندارند، اما همه‌جا این روندهای خاصی که در سطوح بالا آشکارا دیده می‌شود، در سطوح پایین پنهان و خزنده فعال شده است.

یکبار، چند سال پیش، من همین جا از اهمیت و لزوم تغییر در نگرش به نقش‌ها در فرآیندهای آموزشی سخن گفتم و گفتم که باید سعی کنیم فاصله ی نگرش سطح پایین و نگرش سطح بالا که عموماً همدیگر را در تضاد با هم می‌بینند، کم و ناچیز شود و احساس تقابل بین مثلاً دو نقش استاد و دانشجو به حداقل برسد. دوره‌‌ی جدیدی که همه‌ی ما را سراپا به خود مشغول کرده، یک ویژگی مهم دارد و آن این است که به جای آنکه فاصله‌ی این دو نقش کم شود، نقش سطح بالا، از طرف نقش سطح پایین تعریف شده و این امر وضعیت به شدت خطرناکی را در بازشناسی ارزش‌ها و کارایی‌ها فراهم آورده است.

مثال: در افواه عمومی می بینید که عامه‌ی مردم، مدام بزرگان و بالا دستی‌ها را به پر کردن جیب‌های خودشان، مال‌اندوزی و فساد اقتصادی متهم می‌کنند و عمده‌‌ترین عامل عدم موفقیت را این مسائل می‌دانند. تفوق این دیدگاه در کسب جایگاه‌های بالا به شدت مشهود است.
اصولاً نگاهی که احاطه‌ی جامعی بر موضوع ندارد، می‌تواند منجر به تصمیم‌گیری‌های در راستای مخالف با تصمیم‌گیری بهینه شود. چون وضعیت مسائل در خیلی اوضاع و احوال طبیعی به شکلی نیست که راه حل بهینه‌ی محلی، همان راه حل بهینه‌ی کلی باشد (به قول الگوریتمی‌ها مسئله راه حل حریصانه ندارد).

مثال2: بارها دیده‌اید که تعداد زیادی از اساتید از اهمیت قائل شدن بیش از حد برای برگه‌های نظرخواهی دانشجویان، نالیده‌اند و می‌نالند. منکر این نیستم که این نظرخواهی‌ها اهمیت دارند و باید یکی از وجوه تأثیرگذار کار ارزیابی باشند، اما این‌ها باید در یک نظام کلی گسترده که موارد تأثیرگذار دیگری را نیز در بر می‌گیرد و در کنار عوامل دیگر مورد بررسی قرار گیرند.
فرض کنید از یک دانشجوی کامپیوتر که سال اول را به پایان رسانده، بپرسید که ارزیابی‌اش از اساتید چیست. او مبنی بر دیدی که در طول سال اول تحصیل از علم کامپیوتر پیدا کرده (که دید کاملاً غلطی است و با گذراندن سال‌های بعدی، از این رو به آن رو می‌شود)، به ارزیابی اساتید می‌پردازد، در حالی که شاید اگر چند سال بعد، همان نظرخواهی‌ها را از خود آن افراد و اینک با دید کلی‌شان از مهندسی کامپیوتر انجام دهید، نتایجِ به شدت متفاوتی را دریافت کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر