امروز وقت رو به صورت خاصی تلف کردم که با روزهای دیگهی هفته تفاوت داشت! شرکت در جلسهی بزرگداشت جلالالدین آشتیانی.
هنوز خودمم مشکوکم که این دستکشیدنهای من از کارهای اصلیم، بالاخره منو بیچاره میکنه یا نه؟ شایدم این جوری بهتره. به هر حال در بحبوحهی کارهای عقبمونده، همه چیز رو رها کردم و به اصفهان رفتم برای شرکت در این سمینار. خصوصاً که اسمهای آشنایی در اون حضور داشتند: "غلامحسین ابراهیمیدینانی" و "غلامرضا اعوانی". گفتم احتمالا جلسهی مفیدی خواهد بود. خلاصه رفتیم. صبح به اواخر صحبتهای دینانی در مورد اشتیانی رسیدم؛ و بعد سخنرانی آقایی به نام "بُنه"، جوانی فرانسویالاصل که به دنبال تحقیق دربارهی "حکمت متعالیه" به ایران آمده بود و هفت سال شاگردی آشتیانی را کرده بود، بعد از تشرف به دین اسلام، نام "یحیا علوی" را برگزیده. (هر وقت موضوع تشرف به دین اسلام پیش مییاد، یاد اون حکایت عبید میافتم که آخرش گفته بود: "مسلمانان سخت کم بودند، تو نیز بدانها اضافه گشتی؟")
بُنه چند تا نصیحت جالب از آشتیانی که فکر میکرد به درد بچههای دانشجو هم بخوره، گفت. گفت از پاریس که اومده بودم، به آقای آشتیانی گفتم که کتاب معرفی کنین. گفت برای درس اول منظومه رو میخونیم و بعد هم یک دورهی کامل اسفار. بهش گفتم غیر از اینها، به عنوان کتاب جنبی، از چه منابعی باید استفادهکنم؟ بهم گفت این قدر به دنبال کتابهای گوناگون نباش. این کتاب و اون کتاب نکن. آدم باید یک کتاب خوب رو پیش یه استاد خوب، با دقت و تامل و صرف وقت بسیار، بخونه. همین کافیه. میگفت بعدها دیدم که راست میگفت، خود کتاب اسفار بدون اینکه از مراجع ذکری به میون بیاره یک دورهی کامل حکمت مشاء و همهی حکمتهای متعالیهی قبلی بود.
مورد دیگری که گفت، در مورد تحصیلات حوزوی و دانشگاهی بود. گفت به آشتیانی گفتم من که توی درس حوزهی شما شرکت میکنم، لزومی داره که در درسهای دانشگاه هم شرکت کنم. گفت نه، نه تنها لازم نیست، بلکه خیلی هم بهتره که شرکت نکنی. تو با اصول کار دانشگاهی، مثل دقت در تحقیق و... توی فرانسه آشنا شدی. الان بیا و اصول روش آموزشی حوزه رو تجربه کن، که برای کارت لازمه و فعلاً با اون بیگانهای.
بُنه بر این عقیده بود که روش آموزشی حوزه برای آموختن حکمت متعالیه لازمه؛ و شیوهی تدریس دانشگاهی هیچگاه توانایی این رو نداره که یک فیلسوف چیرهدست اسلامی پرورش بوده.
از شیوهی مباحثه و اهمیت اون در آموختن فلسفهی اسلامی سخن به میان آورد و اینکه مباحثه چه اثر ژرفی بر فلسفی ساختن ذهن جویندهی حقیقت داره و به نقل از آشتیانی گفت: "درس فلسفهای که مباحثهاش انجام نشده باشه، گویی تدریس نشده و به تبع فهم نشده."
توی این لحظات پشت سرم یکی از حضّار برای دوستش، سخن جالبی از قول استادشون میگفت.
"استاد میگفت این آشتیانی شبها تا هنگام نماز صبح نمیخوابیده و تنها پس از نماز تا شروع کلاس را براس استراحت اختصاص میدادهاست. گفتم من هم باید یک همچین روشی را پیشه کنم. از شب تا صبح اگر توانستم بیدار بمانم، که البته خوابم میبرد و به جایش از صبح تا ظهر بخوابم و همهی کلاسهایم را برای بعدظهر انتخاب کنم!"
یاد اردویی افتادم که با "حسن نادری" عزیز رفته بودیم؛ "حسن" استاد طراحی الگوریتممان بود، با یکی از بچّهها کنارش نشستهبودم. دوستم گفت: "من از استادایی مثل محمدزاده خوشم مییاد که بیرودروایسی میگن کدوم کتابو تا کجا خوندن و مسئلههاشم شب قبل حل میکنن و اینو رُکوراست به بچهها میگن، با اطمینان میگن که سؤالاتونو بپرسین."
حسن گفت: "خب! ما هم اگه بخوایم بی رودروایسی راستشو بگیم باید بگیم دیشب هیچ مطلبی در مورد درس امروز مطالعه نکردیم!؛ سؤالاتونو بپرسین، شاید بتونیم جواب بدیم، شایدم نتونیم!"
برگردیم به سمینار.
رفت تا بعد از ظهر که قرار بود از ساعت 2، اقتراحی با عنوان "آیندهی فلسفهی اسلامی" بین مدعوین انجام بشه. غیر از این که نیم ساعت مراسم دیر شروع شد، اوّلش هم یک برنامهی از پیش تدارک دیده نشده (این جور به نظر می رسید)، اضافه شدهبود. یک برادر روشندل ِ کیبورد نواز، به اجرای موسیقی پرداخت. موسیقی در مورد تولد امام رضا بود. یکی از دمدریها که ظاهراً از برگزارکنندگان بود، آهسته میگفت: "یکی نیست به این بگه که آخه اینا چه ربطی به اینجا و امروز داره؟" خلاصه در نهایت ساعت 3 جلسه شروع شد. جلسه بود و سخنان به غایت اعجابانگیز آقای دینانی، (که اگر انشاء الله فرصتی بود در روزهای آینده سعی میکنم چیزی در موردش بنویسم).
در پایان جلسه باز هم یکی از اون ایکاشهای همیشگی در دلم جوانه زد: "کاش نمیآمدم. حیف وقت."
سلام! لینکتو اضافه کردم. پسر توی تربیت معلم اون قد ساکت بودی که اصلا فکر نمی کردم تو مایه های فلسفه باشی حتا اسلامی ش. مرتضا رو پیدا کردی؟
پاسخحذفدو دوست بزرگوارم!
پاسخحذفسعید بی نیاز و وحید رنجبر!
سپاس فراوان!
سعید عزیز!
هنوز نه. متأسّفانه.
وحید جان!
خیلی خوشحالام که حل شد.
با تشکر
آقای مومنی عزیز
پاسخحذفسلام، گرچه این یادداشت مفید را دیر دیده ام ولی گمان می کنم منظور شما آقای "یحیی بنو" است !
با احترام
بهشتی معز