جمعه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۴

سروش را گفتی دگر باید 2

یکی از تاثیر گذارترین جنبه های مدرنیته بر علوم مغرب زمین ، تجربه گرایی (Empiricism) است ، که آنگونه که قبلا ذکر کردم اول بار ، با متد علمی استقرایی فرانسیس بیکن ، به عرصه علوم پا گذاشت و در اندک زمانی چنان تاثیری بر علوم به جا نهاد ، که حتی علم ، علم تجربی نمایاند و غیر خود را از عرصه علوم بیرون خواند و اینک science که منظور همان علم تجربی است ، به معنای عام علوم نیز اشاره می کند .
آثار تجربه گرایی در نوشتار عالمان مغرب زمین به خوبی نمایان است . حتی آنگاه که کار به عرصه علوم انسانی و تحلیلهای فیلسوفانه می رسد نیز به خوبی اثر تفکر تجربه گرا در روند دستیابی به مقصود و نتیجه گیری دیده می شود .
آنچه خصوصیت بارزی برای علم تجربی به شمار می رود ، آنست که هدفش حیرت زدایی است و اگر به این مقصود نرسد ، لااقل در همه قدمهایش پیداست که چنین هدفی را تعقیب می کند . و تا آنجا که تلاش خویش را در زدودن حیرتی ، راضی کننده نبیند ، از پای نمی ایستد و به تحقیق دست می زند ، که ابزار اصلی علم تجربی همین تحقیق است . بدین منظور در نمود تحقیقات خود ، آنرا تا جزییات پیش می برد و چنان به ایضاح مقصود می پردازد که تا آنجا که ممکن است ، هیچ ابهامی در خواننده باقی نماند .
اما باز می گردیم به متن دکتر سروش و مطلبی که در این باره می آید ، را که تقریبا می توانیم به عمده ای از متفکرین ایران عزیزمان تعمیم دهیم ، آنکه به گمان من ، شیوه تفکر ما هنوز در شکل و قالب قدیمی عقل گرا ( rational) یونانی ، که میراث اندیشمندان مسلمان بزرگ فلسفه اسلامی است ، تفکر می کنیم .
اگر به گذشته خود بازگردیم ، می بینیم که قالب گفته های اندیشمندان گذشته ما در قالب (concept) یا مفاهیم انتزاعی قرار می گیرند ، که در رده ی سوم ، مفاهیم علم تجربی قرار دارد . ( رده اول متد ، و رده دوم متدولوژی و رده سوم concept ) می شود . بدون آنکه هیچ متدی در کار باشد و یا متدولوژیی مورد بحث قرار گیرد . بدین صورت است که احکام کلی صادر می شوند ، بدون آنکه بحثی در مورد شیوه رسیدن به صحت و سقم آنها صورت گیرد . فرآورده ی این چنین روند تفکری می شود ، پند نامه ها و نصیحت نامه ها و ... .
این شکل بیان ها علاوه بر اینکه گاه با هم در تناقض قرار می گیرند و بدین دلیل که راه یافتنشان از نظر پنهان است ، به هیچ طریقی اختلافشان قابل حل نخواهد بود ، گاه خود آنچنان مبهم می شوند ، که هر گونه برداشتی را از خود ممکن می سازند .
از آنجا که فکر می کنم بحث قدری ابهام برانگیز شد ، سعی می کنم در مطلب سوم ، به ایضاح همین مطلب بپردازم . بنابراین فکر نکنید که نویسنده خودش هم نفهمیده چه گفته و اندکی صبر داشته باشید .
---------------------------------------------
پی نوشت :

1) سروش را گفتی دگر باید 1

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر