یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۵

استشهاد

بحث بر سر نوشته‌های استشهادی این نوجوان که بالا گرفت (+،+،+،+)، کمی خودم را با آن نوجوان مقایسه کردم و دیدم چقدر با هم متفاوت‌ایم. من در خانواده‌ای بوده‌ام که نه شهیدی داشته‌اند و نه مجاهدی. خشم اصلاً در آن نبوده و همه جا مصلح بوده‌اند و در پی آشتی دادن دیگران. اما با آن نوجوان من یک اشتراک بزرگ دارم. من هم مثل او کشته‌شدنِ خودم را دوست دارم. نمی‌دانم چرا. مگر می‌دانم چرا چیزی را دوست دارم و چرا چیز دیگری را نه؟ گر چه کشتن دیگران را اصلاً نمی‌پسندم، جهانی بدون جنگ و در صلح تمام، آرزو می‌کنم و برای هیچ کس و هیچ کجا آرزوی مرگ نمی‌کنم.
اما دوست دارم کشته شوم، به جای اینکه بمیرم. چرا باید این امر را کتمان کنم؟
و به قول او: "بلکه اين را انتهای رسالت خلقت‌ام يافته‌ام. اين را اوج لذتی که می‌خواهم به آن برسم یافته‌ام" اما آیا برای من نیز که یک صلح‌جوی تمام هستم، راهی برای این که کشته‌شوم وجود دارد؛ کشته‌شدنی پاک؟

۳ نظر:

  1. شهدا و مجاهدين مصلحان حقيقي اند ...

    پاسخحذف
  2. بسم الله؛ یعنی واقعا کشتن سربازهای جانی و قاتلی که هر روزه چندین نفر را به خاک و خون می کشند انقدر برای دوستان سهمگین است و آن را صلح طلبانه نمی دانند؟! آن ها باشند به سرباز های آدم کش که هر روز به دختران پاک از فلسطین تا پاناما تجاوز می کنند گل هدیه می دهند؟! آیا کشتن آدم کش های جانی مرگی پاک نیست؟!

    پاسخحذف
  3. بسم الله؛ یعنی واقعا کشتن سربازهای جانی و قاتلی که هر روزه چندین نفر را به خاک و خون می کشند انقدر برای دوستان سهمگین است و آن را صلح طلبانه نمی دانند؟! آن ها باشند به سرباز های آدم کش که هر روز به دختران پاک از فلسطین تا پاناما تجاوز می کنند گل هدیه می دهند؟! آیا کشتن آدم کش های جانی مرگی پاک نیست؟!

    پاسخحذف