شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۵
من خواهم ترکید؟!
1) سه ساعت به بازی ما و پرتقال مانده است. آدم عشق فوتبال باشد و توی تمام زندگیاش، بزرگترین هیجاناتاش را به پای فوتبال ریخته باشد و این همه مطلب بنویسند، دربارهی فوتبال و او هیچ نگوید؟!
2) این بازی را با آرامش بیشتری آغاز میکنیم. بازی دوم است و نتیجه از سه حال خارج نیست. یا میبازیم و آقاوار حذف میشویم و یا تساوی و اما و اگرهای فراوان و یا اینکه... ما پرتقال را میبریم؟ من خیلی امیدوارم، ته دلم اینبار روشن است که میبریم. گر چه این یکی دو سال اخیر، هر وقت ته دل من روشن بوده که میبریم، باختهایم!
3) اصلاً انگار نه انگار که امتحان دارم. زندگی شده فوتبال، مثل 94و 98. چهار سال پیش بعضی از مسابقات را ندیدم و این باعث شد که کلاً از قافلهی فوتبال عقب بیفتم و تا امروز هم همچنان این کمبود را احساس میکنم.
4) برنامهی نود این چهار پنج سال خیلی روی فوتبال دیدنهای ما اثر گذاشته. دقت کردهاید که از وقتی برنامهی نود در فوتبال ما جاافتاده، دیگر همیشه داور بزرگترین دشمن تیم ملی ما نیست؟ (تازه خیلی وقتها هم بودناش به نفع ما بوده – مثلاً دلاور بحرینی) پیش از نود در تحلیلهای کوتی و شفیعی و... داور همیشه در فوتبالهای تیم ملی ما، یکی از عناصر ستون پنجم حریف بود.
من باور دارم که همین برنامهی کوچک تلویزیونی، در رشد دانش فوتبال ما اثر شگرفی داشته است. به همین خاطر است که خیلی از تحلیلهایی که در وبلاگها دربارهی فوتبال میشود، خشنود نیستم. ما خیلی تفاوت کردهایم، این تیم را کجا میتوان با تیم سال 98 مقایسه کرد؟
5) اما بیش از آنکه بازیهای فوتبال تیم ملی تغییر نکرده باشد، دید ما در فوتبال دیدنهایمان تغییر کرده است. این است که برای من خیلی مهم است و اثر مهم رسانه را میتواند نشان دهد.
6) به هر حال امیدوارم تیم ملی از پرتقال ببرد. اما در این صورت احتمالاً من میترکم از خوشحالی!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر