اگر قسمتهای پایانی دیوان حافظ را دیده باشید، حتماً متوجه این نکته شدهاید که این دسته از اشعار حافظ تفاوتهای زیادی با مجموعهی غزلهای او دارند. همان ایضاًلهها را میگویم. نمیدانم دو مثنوی را هم جزو این دسته میگیرند یا نه.
معمولاً خوانندگان دیوان حافظ به این قسمت توجه خاصی ندارند و اگر نگاهی به آن انداخته باشند، خیلی گذری و سرسری از آن رد شدهاند.
خصوصاً برای کثیر مردم این سرزمین، که تفالی (برای زدن تفال) به حافظ میاندیشند، این قسمتها در قاموس فکریشان دربارهی حافظ جایگاهی ندارد.
من حافظشناس نیستم که بخواهم در صحت انتساب این اشعار به حافظ شک کنم یا آنها را تایید کنم، ولی به هر حال حافظ به نسبت دیگر شعرا هم به زمان ما نزدیکتر است و هم از همان ابتدا مورد توجه قرار داشته و احتمال اینکه این قسمتها سرودهی او نباشد، اندک است.
یکی از ویژگیهای این قسمتها نزدیکی مضامین طرح شده در آنها گاهی با رباعیات خیام است:
از چرخ به هر گونه همی دار امید
وز گردش روزگار میلرز چو بید
گفتی که پس از سیاه رنگی نبود
پس موی سیاه من چرا گشت سپید
سیلاب گرفت گرد ویرانهی عمر
وآغاز پری نهاد پیمانهی عمر
بیدارشو ای خواجه که خوشخوش بکشد
حمال زمانه رخت از خانهی عمر
و از این دست اشعار که در میان این ایضاًلهها زیاد از آنها میتوان یافت.
به هر حال به نظر من اهمیت این قسمت از اشعار حافظ هم کمتر از بحش نخست نیست و حافظ که بسیار به ایجاز سخن گفته، بیهوده به گفتن این اشعار دستنیازیده است. خصوصاً از بطن برخی از این اشعار برمیآید که در سالیان کهنسالی حافظ سروده شدهاند و در سالهای پختگی و دانایی او.
اما یک نکتهی مهم در این ایضاًلهها توجه فراوانی است که در آنها دربهکارگیری حروف ابجد شده است:
رحمن لایموت چو آن پادشاه را
دید آنچنان کزوعمل الحیر لایفوت
جانش غریق رحمت خود کرد تا بود
تاریخ این معامله "رحمان لایموت"
که میشود 786. یعنی پنج یا شش سال قبل از وفات حافظ و در ۵8 سالگی او. حافظ به آسانی یک تاریخ را با حروف ابجد نشان داده و آن را در قافیهی شعر خود آورده است. البته این تسلط در میان ادبای قدیم دیگر نیز گاهی دیده میشود. مثلاً کسانی که "عدل مظفر" را که نشاندهندهی تاریخ به ثمررسیدن نهضت مشروطه است را ساختهاند. یا خود شعری که دربارهی تاریخ مرگ حافظ سروده شده است و ...
از این دست اشعار که حافظ تاریخها را بهوضوح با بهرهگیری از حروف ابجد نشانداده، بیش از یکی دو مورد در بین این ایضاًلهها دیده میشود و همین مرا به شک میاندازد.
کسی که با بطن عددی کلمات چنان آشناست که به سادگی میتواند یک تاریخ را در بخش قافیه قرار دهد، احتمالاً بیش از اینها با بطن عددی (ابجد) حروف و کلمات میتواند بازی کند و آنها را بهکارگیرد.
از کجا معلوم که در غزلیات خافظ، از این اعداد درونیتر و پنهانیتر استفاده نشده باشد؟
پاسخ به این پرسش البته نیازمند دانستن مسائل زیادی دربارهی شعر حافظ است که بدبختانه من کوچکترین اطلاعاتی در مورد آن ندارم. اما برخی کلمات در غزلیات او بهراستی شکبرانگیزند. یک محاسبهی ساده در مورد برخی از کلمات بهکارگرفتهشده از طرف حافظ نشان میدهد که به ابجد، اعدادی بین 727 تا 791 هستند، یعنی دورهای که حافظ در آن میزیسته است.آیا این مورد اتفاقی است و هیچ رمز و رازی در این زمینه وجود ندارد؟
به نظر من قضیه قدری مشکوک به نظر میرسد، اما حل آن از عهدهی من برنمیآید. نیاز به تاریخدانی، ادبیاتدانی و زباندانی فراوان دارد.
اما خوب که چی؟ گیرم که این اعداد حامل رموزی است؟ چه دردی دوا میکند؟ قطعاً هیچ. اما به هرحال همیشه کشف رمزهایی که انسانهای پیشین نهادهاند برای انسان یک قضیه ی جالب و توجه برانگیز بوده است و توجهات زیادی را به خود جلب میکند.
مثل آن یارویی که رفته بود با فتوشاپ عکس داوینچی را بررسی کرده بود و نشان داده بود که با تغییر جای مجدلیه و عیسا، مجدلیه خوابیده بر روی دوش عیسا به نظر میرسد (همچون معشوقان) و از این دست کشف رمزها که فراوان مورد توجه قرار گرفتهاند.
بههرحال فکر کردم اینجا بگویم. گرچه گویا این روزها کمتر چشمی نظر بر این حاشیه میدوزد.
گفتم که گفته باشم. اهیا شراهیا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر