دوشنبه، آبان ۲۶، ۱۳۹۳

چند پیش‌نهاد برای جلوگیری از تقلب‌های علمی


(1) نکته‌ی اولی که می‌خواهم به آن اشاره کنم، این است که وقتی صحبت تقلب علمی پیش می‌آید، دانشجو کسی نیست که دراین زمینه بایست مجرم شناخته شده و مواخذه شود. پایان‌نامه‌ها و مقاله‌ها، حاصل پژوهش‌هایی است که همگی با مسئولیت اعضای هیئت علمی و با نظارت کامل آن‌ها پیش می‌روند. دیر زمانی است که در کشور ما، بسیاری از اعضای هیئت علمی، همه‌ی کار پایان‌نامه را به دانشجو وامی گذارند و سرانجام یکی دو جلسه را به رفع اشکالات اختصاص می‌دهند. همان گونه که در مورد پایان‌نامه‌ی من و بسیاری از هم‌کلاسی‌هایم روند به این شکل بود. به علاوه همین افراد متوقعانه، از دانش‌جو می‌خواهند که مقاله‌ای در مجله‌های اندیس‌گذاری‌شده منتشر کنند و بسیاری‌شان اسم خود را نیز در ابتدای نام نویسندگان قرار می‌دهند. این وضعیت شرایطی دشوار را برای دانش‌جویان ایجاد می‌کند و در شرایطی که بسیاری از اعضای هیئت علمی تسلط آن‌چنانی به موضوعات ندارند، راه را برای تقلب می‌گشاید. کسی که در این زمینه باید مورد مواخذه قرار گیرد و زیر فشار، عضو هیئت علمی است. کسی که از امتیاز پایان‌نامه و مقاله استفاده می‌کند و در بسیاری موارد، از اساس از موضوع مقاله بی‌خبر است. هم استاد راهنما و هم داوران قرار است که پایان‌نامه را به خوبی ممیزی کنند و نیک و بد آن را جدا سازند. وقتی حجم مقاله‌های تقلبی بالا می‌رود، نخستین کسانی که سستی کرده‌اند، همین اعضای هیئت علمی هستند که نتوانسته‌اند بررسی درستی از کار خود داشته باشند. نکته‌ی دیگر این‌که، من به آسانی می‌توانم به خطای خود اعتراف کنم، زیرا اینک مورد اعتماد شرکتی که در آن کار می‌کنم هستم و شایستگی خود را در کارهایی که به من محول شده، نشان داده‌ام. با راست‌گویی حتا مورد تشویق قرار می‌گیرم و مدرکم برای شرکت آن‌چنان ارزشی ندارد. اما عضو هیئت علمی‌ای که همه‌ی حیاتش به این مقاله‌ها و پایان‌نامه‌ها وابسته است، می‌تواند به راحتی به خطای خود اعتراف کند؟
(2) تولید علمی، بایست بر اساس مشکل‌های عینی جامعه باشد و به یک بهبود عینی انجامد. یکی از دوستان مثال می‌زد که در پنج سال انقلاب فرهنگی، دانش‌گاه‌های ما همه تعطیل بودند و صنعت ما آخ نگفت. من با شنیدن داستان‌های دور ودرازی که برخی به عنوان مقاله، به خورد ما می‌دهند، اغلب به این فکر می‌کنم که ما در ساده‌ترین مشکل‌ها گرفتاریم. چراغ‌های راهنمایی ما هیچ‌یک ثانیه را به درستی نمی‌شمارند. در برنامه‌ریزی‌های اولیه در می‌مانیم. در خود وزارت علوم (در ساختمان امور دانش‌جویان)، پرونده‌ها را پیرمردی دمپایی پوشیده از بایگانی بالا می‌آورد و اگر یک برگ کاغذ آن گم شود، همه‌ی زندگی یک نفر نابود می‌شود. همه‌ی خدمات مشابه دوران پارینه‌سنگی ارائه می‌شود. بعد مقالات را که باز می‌کنی به موضوع‌هایی می‌پردازند که فرسنگ‌ها از ذهنیت و دغدغه‌های ما فاصله دارد. یکی دیگر از بچه‌ها در تشبیهی می‌گفت «ما سری هستیم که به بدنی دیگر می‌اندیشیم.»
(3) اگر به جای شمردن تعداد مقاله‌های یک فرد، به تعداد دفعه‌هایی که مقاله‌ی او به کار دیگران آمده و از طرف آن‌ها ارجاع داده شده است امتیاز داده شود؛ و سخت‌گیری‌هایی که مجله‌های خوب در بررسی ارجاع‌ها انجام می‌دهند، در بررسی مقاله‌ها انجام گیرد؛ ممکن است از ولع افزودن بر تعداد مقاله‌ها کاسته شود و بر کیفیت‌شان افزوده گردد. البته به شرطی که، قسمت‌های ارجاع داده شده به دقت از طرف داور‌های مقاله بررسی شوند و داوری که این بررسی را به درستی انجام نداده، مواخذه شود.
(4) مقاله و پایان‌نامه را می‌توان هم‌چون یک محصول خدماتی نگریست. اگر محصولی قرار باشد برای بازار ارائه شود و مورد خریداری قرار گیرد، در نهایت دقت و کیفیت تهیه می‌شود. این وضع چه زمانی حاصل می‌شود؟ زمانی که دانش‌گاه‌ها بودجه‌ی تحقیق‌های خود را به جای دوشیدن از پستان دولت، با ارائه‌ی محصول‌های خود به شرکت‌های خصوصی، تهیه کنند. یعنی زمانی که دولت بگوید: «پول بی پول؛ خودتان فروشنده‌ی تحقیق‌ خودتان باشید.» آن زمان قطع یقین بدانید، مثل کار شرکتی کنونی ما، که همه‌ی تیم، تمام کوشش خود را می‌کنند تا با کیفیت‌ترین محصول را ارائه کنند؛ همه‌ی اعضای هیئت علمی، تمام کوشش خود را می‌کنند؛ تا باکیفیت‌ترین مقاله‌ها و پایان‌نامه‌های پژوهشی را ارائه کنند. کلید حل مشکل تحقیق و پژوهش، برقرار کردن اتصال بین این پژوهش‌ها با زندگی عموم مردم است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر