یکشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۴

مهدویت ، دموکراسی و سیبستان

پس از مدتها بالاخره امروز فرصتی دست داد که مقاله مهدویت ، دموکراسی و سالاد دکتر سروش آقای جامی در سیبستان را بخوانم . و طبق معمول نقدانه ها در همان حین خواندن به من فشار آوردند که بنگارمشان ، اما با فشار به خود تا انتهای مطلب و خواندن همه پیامهای زیر آن صبر کردم . با آنکه مدتها از نقل مطلب گذشته ، ولی مناسب دیدم که مطالبی را در این باره بنگارم ، باشد که در نظر آید .
1 ) آنچه باعث گردیده چنین نقدی بر دکتر سروش وارد شود ، در نظر من دو عامل عمده دارد ، نخست شیوه سنتی بیان خود دکتر سروش و همان حیرت افکنی که در مقاله های قبلی از آن سخن به میان آوردم . ودیگر عدم تفکیک شیوه استدلال عقل گرای قدیم و عقل گرای جدید ، در منطق نقد و انتقادهای ما ، که دارد به یک معضل جدی در همه بحثها مبدل می شود . از اینها که بگذریم در متن سخنان آقای جامی سخنانی تامل برانگیز بیان گردیده ، که شاید اضافه نمودن نکاتی بتواند در ایضاح سخن دکتر سروش موثر باشد .

2) اساسی ترین بحثی که من می خواهم مطرح کنم و بر روی آن پا می فشرم که تا تعیین نشود همه استدلالهای ما بیهوده خواهد بود ، این است که ما باید تعیین کنیم ، که در مورد دو چیز ، دین و مدرنیته ، بر کدامیک تکیه داریم و می خواهیم با تکیه بر آن تنها از محاسن دیگری بهره گیریم .
آنچه واضح است اینکه ما در دنیای مدرن زیست می کنیم ولی درجه مدرن شدن ما تعیین کننده نسبتی است که باید در ترجیح این دو بر یکدیگر در نظر گیریم . همانگونه که خود دکتر سروش در "فربه تر از ایده ئولوژی" بدان اشاره دارد . زیست در دنیای مدرن شامل همه ما نمی شود . اما از آنجا که به اذعان "آیت الله جوادی آملی" ، همه ما سکولار زندگی می کنیم ، به نظر می رسد که در دوره اخیر مدرنیته چنان بر زندگی ما تاثیر گذار شده ، که وجوهی اجتناب ناپذیر در زندگی ما یافته است .
با این تفکیک باید بیاییم و ببینیم که برای ما کدامیک مقدم است ؟ دین یا مدرنیته .
اینجاست که اگر یکی را به عنوان تکیه گاه قبول کردیم ناگزیریم ابتدا تکلیف خود را با وجوه اجتناب ناپذیر و اجتناب پذیر آن مشخص کنیم و بعد به سراغ بهره گیری از دیگری برویم .
نکته آنجاست که در صورت مقدم گرفتن هر یک از این دو وجوهی که در دومی اجتناب ناپذیر می نمایند ، به ناچار آنگاه که در تناقض با اولی قرار گیرند ، اجتناب پذیر خواهند شد .
بدین صورت اگر مدرنیته را مقدم بگیریم ، به دلیل اجتناب ناپذیری عقل گرایی ، قداست زدایی و دیگر ویژگیهای اجتناب ناپذیر آن ، مجبوریم از بسیاری اعتقادات دینی دست بشوییم ، هر چند تا اینک انها را جزء لاینفک دین می دانسته ایم .
و چنانچه دین را هم مقدم بگیریم ، مجبوریم به همین ترتیب از الزامات مدرنیته درگذریم .
ادامه....

۱ نظر:

  1. سلام محسن عزیز!
    امیدوارم که نوشته‌‌های ازت ببینم اینجا. سهل و بدونه بازی‌های زبانی و پیچیدگی‌های فیلسوف‌مآبانه.
    شاد و زنده باشی.

    پاسخحذف