دوشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۴

بلاگستان و پدر خوانده

صحبتهای اخیر وبلاگ نویسان و خصوصا مطلب (و کامنتهای زیر مطلب) "حسین درخشان پدر وبلاگهای فارسی بوده و خواهد بود" در وبلاگ "ف.م. سخن " آدم را به یاد اوایل انقلاب می اندازد .
اوایل شعار ها پر بود از درود و مرگ . در آن فضای انقلابی هم هیچکس نمی پرسید: "چرا این همه درود و مرگ ؟"
کم کم از درود ها کاسته شد و به مرگها افزوده .
و در نهایت یک درود باقی ماند ، درودی که علت آن از باب " من لم یشکر المخلوق ، لم یشکر الخالق " و تشکر از خداوند به خاطر اعطای این نعمت استثنایی ، یعنی حضور و بروز فردی چون امام در میان ایرانیان ، بیان می گردید . نگرانی پسر امام از حضور شعار دیگری کنار این شعار (1) باعث شد که تک شعار باقیمانده در کنار این درود نیز حذف گردد و پدیده امام را به عنوان یک چهره استثنایی ، تا حد معصومیت بالا ببرد . به گونه ای که کتاب "صحیفه نور" ایشان را می خواستند منبع قانون قرار دهند و قضایای دیگر که گفتن آنها سودی ندارد .
به هر جهت می خواستم بگویم که همه این قضایا بدان خاطر بود ، که افرادی حاضر نبودند ، زحمات امام را برای انقلاب نادیده بگیرند و تشکر خاص را از ایشان به عمل نیاورند . گرچه امام را نقشی بس بزرگ در بروز پدیده انقلاب اسلامی بود ، لیکن تشکر خاص از ایشان و تاکید بیش از حد بر نقش آن عزیز ، باعث بسیاری حوادث شد که اثرات آن تا امروز باقیست. در باب علل و عوامل بروز این مسائل ، سخن بسیار است . (3)
در دنیای وبلاگ هم گرچه زحمات آقای "درخشان" بسیار ارجمند و قابل تقدیر است ، اما تشکر خاص از ایشان و تاکید بیش از حد بر این نقش می تواند ، با وبلاگ همان کند که در بالا آمد . قطع بدانید که هر فرد دیگری که در این عرصه تلاش کرده ( چه اندک و چه فراوان ) با چنین رویکردی خستگی زحماتش بر تنش می ماند . "فرد ها گم می شوند و قدرت توزیع شده کم اثر خواهد شد ." ضمن آنکه نظرات یک شخص به عنوان جمع نظرات بلاگ شهر و رویکرد کلی آن محسوب خواهد شد و بهانه ای برای یک گیر کردن و یک کاسه کردن همه . (2)
------------------------------------
پی نوشت :
1) نامه حجه الاسلام سید احمد خمینی به آیت الله منتظری ، 18/8/1364 ، قسمت شماره 2
متن نامه در پیوست شماره 73 کتاب خاطرات آیت الله منتظری آمده است .
2) اصلا و ابدا قصدم این نیست که در دعواهای این چند روز اخیر وارد شوم و از دوستان خواهش جدی دارم که آن مسئله ها را به این مطلب ربط ندهند و دنبال ضمیر مرجع و غیره و ذلک نگردند . من در این جر و بحثها تا آنجا که توانسته ام تا کنون داخل نشده ام ، ضمن آنکه برخلاف بقیه دوستان آنچنان آنها را مضر قلمداد نمی کنم . دوستی ها به جای خود و دفاع از آنچه آدمی باور دارد به جای خود . همیشه این سخن ارسطو را به یاد داشته باشیم ، که در مورد افلاطون گفت : " افلاطون ، استاد عزیز من است ، او را از پدر خویش نیز بیشتر دوست دارم ، اما حقیقت از افلاطون هم برای من عزیزتر است . "
3) یک روز سخن عطاء الله مهاجرانی را در مجله ای می خواندم که در آنجا اشاره کرده بود به اینکه ، این مردم ما خودشان هستند که باعث بروز چنین روندی در نزد حاکمان می شوند . و به عنوان یک مثال یاد آور شده بود که در اوایل انقلاب امام خمینی در جمعی از خبر نگاران از اینکه همواره خبر اول را به سخنان ایشان اختصاص می دهند اعتراض نمود . یکی دو هفته این روند قطع شد ، اما پس از آن باز هم به همان شکل اول بازگشت . عزیزان ! این خود ما هستیم که فردیت ها را با چنین رویکردهایی متزلزل می کنیم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر