چهارشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۴

اینک، دانشگاه تربیت معلّم

اگر گفتید، کوتاه‌ترین گزاره‌‌ای که چهار دروغ را، یک‌جا، در خود دارد، چیست؟ "دانشگاه ‌تربیت ‌معلم ‌تهران"
احسان ملکیان– عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت معلم تهران

گه‌گاه به ا‌ين موضوع فکر‌می‌کنم که؛ بعضی اسم‌ها چه خوب به‌هم‌جورشده‌اند و چه جالب، محمل واقعيّتی شده‌اند، که در نام‌گذاری اوليه‌‌شان، هرگز مورد عنايت نبوده‌است؛ برخی مکان‌ها چه زيبا، با موجوديتی‌ که در آن‌ها شکل‌گرفته، پيوندخورده‌اند؛ و تغييرهای ظاهری، چه اثر عميقی بر بطن بعضی‌ پديده‌ها نهاده‌اند.
آن‌چه در زیر می‌آورم، نمونه‌هایی از این دست هستند، که علاوه بر دانشگاه تربیت‌معلم، می‌توانند، در نشان‌دادن فضای حاکم بر بخش عمده‌ای از دانشگاه‌های ما، در زمان فعلی، مؤثر باشند.

از دروازه‌‌ی‌دولت تا بیغوله‌‌های‌حصارک

دانشگاه تربیت‌معلّم در سال‌های پایانی دهه‌ی شصت، بالاخره رحل اقامت، از دروازه‌دولت و خیابان مفتح برکند و به بیغوله‌های حصارک کرج، پناه‌آورد. این کوچ، که به ظاهر تنها از جایی به جای دگر و از نامی به نام دیگر بود، نشانی از یک تغییر بزرگ در نگرش عمومی به دانشگاه ‌داشته و دارد. البته بگویم که آن‌چه از دولت در نظر من است، دولت، به معنای وسیع آن (حشمت، شخصیت، کرامت، جلال و ...) است، گرچه برای امثال رجایی و باهنر به‌معنای اخص هم، این‌جا دروازه‌ی ره‌یافتن آن‌ها به دولت بوده‌است.
به‌گمانم نه‌تنها دانشگاه‌تربیت‌معلم، بلکه همه‌ی دانشگاه‌های کشور چنین اتفاقی روی‌داده‌است و دانشگاه هم در درون و هم در برون اهمیت و اعتبار خود را ازدست‌داده‌است. اینک دانشگاه، تنها حصاری‌کوچک فراهم‌آورده که میان خاصگان و عوام، فاصله‌ای عظیم ایجادمی‌کند.

تاریخچه‌ی کوتاه دانشگاه تربیت‌معلم[1]

دانشگاه تربیت‌معلّم، به روایتی[2 ] نخستین دانشگاه ایرانی است. تاسیس آن به 85 سال پیش، در سال‌های پایانی قرن مشروطه، بازمی‌گردد. در آن سال‌ها با نام "دارالمعلّمین" کار خود را آغاز ‌نمود. پس از مدّتی، حدودا در سال 1311 نام آن به "دانش‌سرای‌عالی" تغییر یافت.[3] و یکی دو‌سال بعد، هم‌زمان با تشکیل دانشگاه تهران، در آن ادغام‌شد. امّا در سال‌ 1337 دوباره از دانشگاه تهران مستقل گردید. در سال 42 باز هم منحل گردید و در سال 46 دوباره از نو آغاز به کار کرد و درنهایت، در سال 1353 نام "دانشگاه تربیت معلّم" برخودگرفت. [4] پس از آن شعبه‌های متعددی، برای دانشگاه تربیت‌معلم و تحت سیطره‌ی آن، در سراسر ایران تاسیس گشت، که همگی پس از مدتی از آن تفکیک گردیدند. در سال‌های اخیر، مسئولان دانشگاه تربیت‌معلم، در تلاش برای یکپارچه‌سازی دانشگاه و مجتمع نمودن آن در مرکز حصارک (پردیس) کرج عزمی جدی را آغاز نموده‌اند. ضمنا تلاش برای تغییر نام آن (به "دانشگاه خوارزمی"[5])، علیرغم مخالفت شورای عالی انقلاب فرهنگی هم‌چنان ادامه‌دارد . آن‌گونه که می‌بینید، در این تاریخچه تنها می‌توان دو چیز یافت: 1- تغییر نام‌های متعدد. 2- ترکیب و تجزیه، انحلال و... جالب است که پس از این‌همه تغییر نام، هنوز هم موضوع تغییر نام، یکی از چالش‌های اصلی در دانشگاه تربیت‌معلم است. و مشکل ترکیب و متمرکزسازی نیز هم‌چنان به‌قوت خود باقی‌است. مثل دیگر جاها.

دو دانشکده، هم‌چنان درتقابل با یکدیگر

شاکله‌ی کلّی دانشگاه تربیت‌معلم، از ابتدا بر همان شکل فیزیکی‌اش، یعنی دو دانشکده‌ی ادبیات و علوم به موازات یکدیگر، استوار بوده‌است. این نگرش نه‌تنها ساختار فیزیکی آن‌را شکل‌داده، بلکه تاکنون بنیان و اساس نگرش فکری در آن‌را تعیین می‌نموده‌است. دو دانشکده‌ای که کاملا به موازات یکدگر و بی‌خبر از هم فعالیت خویش را به انجام می‌رسانند. اما تفاوتی (هرچند کوچک) در مجموعه‌ی حصارک بر سر این شاکله آمده‌است؛ ایجاد رابطی بسیار باریک، بین این دو دانشکده. [6] نقطه‌ای که به‌خوبی نتیجه‌ی اشتراک این‌دو را نشان‌می‌دهد. مهمترین فعالیت‌ها، آفرینش‌ها و خلاصه همه‌ی آن‌چه دانشگاه می‌تواند برای عرضه به دیگران داشته‌باشد، محصول همین باریکه‌ی کوچک است. جایی که علومی‌ها و ادبیاتی‌ها پیوند‌خورده‌اند.

رقّاص‌خانه‌ی سابق، سالن‌مطالعه‌ی امروز

جایی که امروز به‌عنوان سالن مطالعه در اختیار دانشجویان پسر، قرارگرفته، به رقاص‌خانه‌ی سابق مشهور است. گفته‌می‌شود، که اینجا در ازمنه‌ی قدیم محل تمرین رقص بوده و شکل طراحی آن نیز، صحت این موضوع را نشان‌می‌دهد. اینک یکی‌دوسالی می‌شود که سالن‌مطالعه‌ی برادران به آن‌ منتقل‌شده‌است. مکانی که برای تخلیه‌ی اضطراب‌ها و آرامش و نشاط افراد درنظرگرفته‌شده‌بوده‌است (عجب فعلی ساختم!)، اینک سخت‌ترین اضطراب‌ها را بر ذهن و روان دانشجویان حاضر در آن، مستولی ‌می‌کند. بیشتر حاضران سالن مطالعه را دانشجویانی تشکیل می‌دهند، که ناامید از یافتن کار (متناسب با مدرک کارشناسی خود)، در تلاش برای راهیابی به مقاطع تحصیلی بالاتر، شب‌وروز را بر خود حرام‌کرده؛ مشغول بازخوانی جزوات‌درسی و کتاب‌های تست و کنکور مربوطه هستند. همه‌ی مسائلی که برای پشت‌کنکورمانده‌ها وجود دارد، اینجا نیز در شکلی شدیدتر خود را نشان می‌دهد. شاید بیش از همه شعار "اسد عبدی" بتواند شاکله‌ی اذهان این دل‌سوختگان را نمایان سازد : در اینجا، "زندگی ِ سگی=موفقیّت" است.[7]


انجمن‌های ‌اسلامی 49 و 68

حکایت انجمن‌های اسلامی دانشگاه تربیت‌معلم نیز، حکایتی شنیدنی است. برخلاف سایر دانشگاه‌ها؛ که بیشتر دعواهای سیاسی در آن‌ها، میان بسیج دانشجویی (نهاد انتصابی غالبا متشکل از عناصر جناح راست و اصولگرایان) و انجمن‌اسلامی (نهاد عمدتا انتخابی که غالبا عناصر آن‌را دانشجویان اصلاح‌طلب و جناح چپ تشکیل می‌دهند) روی‌می‌دهد؛ در دانشگاه تربیت‌معلم، این وظیفه میان دو انجمن‌ هم‌نام (اجمن اسلامی تاسیس 1349 و انجمن اسلامی تاسیس 1368)، تقسیم گردیده و بسیج غالبا از دخالت‌ در بحث‌های سیاسی، اکراه‌داشته یا ناتوان بوده‌است. نکته‌ی جالب آن است، که هر دو انجمن اسلامی اعضای خویش را (علی‌الادعا) با انتخاباتی کاملا آزاد برگزار می‌کنند و غالب رای‌دهندگان نیز در هردو انتخابات شرکت می‌کنند. اما هیچ‌گاه این شکل کلی (راست‌ها در 68 و چپ‌ها در 49) برچیده‌نمی‌شود. گویا رای دهندگان به تناسب نقشی که از این دو انجمن انتظار دارند، اعضای یکی را، از راستی‌ها و اعضای دیگری را، از چپی‌ها برمی‌گزینند. کاندیداها هم به‌همین دلیل اگر متمایل به راست باشند، کاندید 68 می شوند و اگر چپی، به 49 می روند. جالب است که مسئولان دانشگاه نیز هر دو انجمن را به رسمیت می‌شناسند، و دعوا بر سر رسمیت، (که تا سال 80 و تا آخرین دقایق حضور عبدالله‌مؤمنی، اصلی‌ترین چالش این دو نهاد بود)، تقریبا هم برای خود هر دو گروه، و هم برای دیگران (اعم از دانشجویان و مسئولان دانشگاه) حل‌‌شده‌ تلقی‌می‌شود. برای تفکیک در نام‌گذاری، این دو نهاد غالبا با سال تاسیس خود، شناسایی می‌گردند؛ 49 و 68. و این تنها تمایزی است که دوگروه حاضر به پذیرش آن در نام‌گذاری خود هستند.[8] [9] اما نکته‌ی جالب در این نام‌گذاری، در آن‌جاست که سال 49 را تقریبا می‌توان نقطه‌ی اوج بروز اندیشه‌های چپ اسلامی (شکل‌گیری مجاهدین‌خلق) در دانشگاه‌های ایران دانست و سال 68 نیز اوج غلبه‌ی تفکر راست اسلامی در دانشگاه‌ و یکپارچه‌شدن همه‌ی نهادهای دولتی در دست جناح سنت‌گراست.

چهار دروغ یک‌جا

آن‌چه در ابتدای گفتار، به نقل از یکی از اساتید دانشگاه آمد، فارغ از جنبه‌ی طنز آن، گویای واقعیت تلخ، ناسازگاری کامل نام دانشگاه تربیت‌معلم با موجودیّت آن می‌باشد. چند سالی است که دانشگاه تربیت معلم، به طور کامل رابطه‌ی خود را با وزارت آموزش‌وپرورش، قطع‌نموده و به‌هیچ‌وجه دانشجوی متعهد دبیری، در خود نمی‌پذیرد. و مدت‌هاست که بخش اصلی آن دیگر در تهران واقع نیست. در این‌که با توجه به شکل و ساختار و نظام‌آموزشی اطلاق نام دانشگاه به آن بی‌معنی است، هیچ شکی وجود ندارد. و به‌راستی، تاچه‌حد به تربیت و پرورش دانشجو در آن اهمیت داده می‌شود؟ جدای از این‌ها، دانشجویان، اساتید و کارمندان دانشگاه همگی از اطلاق این نام به دانشگاهی که در آن حضور دارند، ناخشنود‌اند و برای تغییر آن تلاش می‌کنند. حتا رضایت وزارت علوم نیز، چند سال پیش، در این زمینه جلب‌شده‌است. اما همانند همه‌ی مشکلات نظام دانشگاهی در ایران شورای عالی انقلاب فرهنگی، مهمترین مانع تحقق خواسته‌ی عمومی‌است.

----------------------------------------------------------------------------------
[1] برای خواندن تاریخچه‌ا‌ی مبسوط‌تر دانشگاه، می‌توانید به قسمت تاریخچه‌ی خود ِ سایت دانشگاه تربیت‌معلم مراجعه‌کنید.
ضمنا این تاریخچه بیشتر برگرفته از تاریخچه‌ای است که در راهروی کتابخانه‌ی مرکز تهران نصب‌‌شده‌است.
[2] روایت صحیح‌تر آن‌ است که نخستین دانشگاه ایران، دانشگاه تهران است که در 1313 تاسیس‌گردیده‌است.
[3] این مطلب را با توجه به آن چه در سرگذشت احمد فردید به آن اشاره شده، می‌گویم.
[4] در این میان من مانده ام، که چگونه امسال پنجاه‌وهشتمین جشن فارغ‌التحصیلی دانشجویان دانشگاه بود. به نظر می‌رسد، که در این چند سال چندین وقفه در تولید دانشجوی دانشگاه تربیت‌معلم به‌وجودآمده است.
[5] یکبار دیگر نیز تلاشی ناموفق برای تغییر نام آن به "علم و فرهنگ" صورت‌گرفته‌بود.
[ا6]و درضمن انحرافی کوچک نیز در توازی کامل آن‌ها به‌وجودآمده‌است. به شکلی که اگر امتداد‌پیدا می‌کردند، جایی به‌هم‌می‌رسیدند(جایی در افقهای دور!)
[7] این شعاری است که اسدعبدی پارسال در سالن مطالعه آویخته‌بود. ضمنا یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که عموم سالنی‌ها در سال آخر زندگی خود را به سالن مطالعه می‌برند و شب و روز خود را در آن می‌گذرانند و شاید "زندگی سگی" او به این نکته اشاره‌داشته‌است.
[8] زیرا با هر تغییر کوچکی که در نام آن‌ها به‌وجود آید، بودجه‌ی دولتی آن‌ها متوقف می‌گردد و ادامه ی فعالیت شان با بحرانی جدی روبرو می‌شود.
[9] گو اینکه، ابتدای کتاب "علل‌گرایش‌به‌مادیگری"، این کتاب را مجموعه‌ی سخنرانی‌های "آیه‌الله مطهری" در دانشگاه‌تربیت‌معلم (دانشسرای عالی)، به دعوت انجمن‌اسلامی این دانشگاه در سال 48، می داند. سالی که علی‌ادعای هر دو گروه هیچ انجمنی در دانشگاه تربیت معلم وجود‌نداشته‌است!

۷ نظر:

  1. سلام! بابا اق محسن!مگه مي شه لا اقل يه چيزايي يادم نباشه؟تو و نواري و مرتضا و فرهاد و كامپيور بودي ديگه؟ پست اخرت توپ بود اگه بنويس اولين مركز اموزش عالي كاملا درسته! كجايي الان؟اين كه توي عنوان پستت تربيت معلم بود خوب بود چون توي سرچ جواب ميده! بعد اينكه مارو بي خبر نزار. من همه سه شنبه ها را تقريبا مرتضي را مي بينم. :دانشگاهشون كنار دانشكده پرستاري كماست. كاري ش نداري؟

    پاسخحذف
  2. سلام
    در تکمیل مطلب شما عرض کنم انچه بیشتر از همه رییس دانشگاه تربیت معلم ر ا واداشته تا دانشگاه تریبت معلم تهران را بفروشد و به کرج نقل مکان کند نه منسجم کردن که بیشتر قیمت خوب زمین ان است که در نقطه خوبی از تهران واقع شده و مسلما بسیار خواهد داشت. فقط من ماندم با ساختمان مر کزی ان که به تازگی به فهرست اثار باستانی و موزه ملی ایران پیوسته چه می کنند. راستش بیش از دانشگاه تریت معلم از نداشتن مدیریت صحیح رنج می برد و باعث شده امروزه این دانشسرای باستانی ایران به ویرانه ای تبدیل شود و اختلاس و پول مداری در ان موج می زند ان قدر رییس قبلی دانشگاه یک میلیارد از پول میلگردهای ساختمان سازی خوابگا ها اختلاس کرد و بعد خیلی راحت اتعفا داد به نظر تربیت معلم تهران نمادی از ایران کوچک است
    دانشجوی دانشگاه تربیت معلم تهران

    پاسخحذف
  3. سعید بی نیاز عزیز!
    چطور مرتضا را کار نداشته باشم. هزار حرف نگفته مانده با او. به او بگویید دوستش دارم.
    متشکرم از اینکه آمدید.
    دوست ناشناس بزرگوار!
    در مورد ضعف های مدیریتی در ایران سخن زیاد گفته اند. حرف نگفته هم بسیار مانده است.
    سیستم مدیریت دانشگاه تربیت معلم را هرکس از نزدیک دیده باشد به ضعف ها کاملا واقف خواهد بود.
    ولی این که به همه انگ دزدی بزنیم را من نمی توانم قبول کنم. اگر منظورتان از مدیر قبلی اکرمی است و دارودسته ی بلوری و... که اعتراضات صورت گرفت و آن ها برداشته شدند. و اگر دکتر بهرام را می گویید . او نیز بیش از هشت ماه مدیر نبود. البته خبر ندارم الان برخورداری هنوز مدیر است یا نه . ولی به هر حال این انگ دزدی به مدیران زدن کار جالبی نیست. اگر ضعفی متوجه آنهاست ضعفی است که متوجه ما نیز هست. همه ی ما اگر مدیر شویم اوضاع را همین طوری خراب و بی سروسامان می کنیم. در ضمن خوش نداریم همه بگویند فلانی دزد است. پس بیایید و این انگ دزدی زدن را رها کنید. همه ی مدیران تربیت معلم افرادی بوده اند که واقعا می خواسته اند کارشان را به نحو احسن انجام دهند اما هیچ یک توانایی یک مدیر را نداشته و ندارند. چون اصولا جامعه ی ما خوب مدیر نمی پرورد.
    آه!
    چقدر حرف زدم. کاش یکی پیدا شود برای خواندن و الا درد به دستانم می ماند.

    پاسخحذف
  4. وبلاگ جالبی داری/آفرین خوشم اومد/خوشحال میشم که به وبلاگ منم سر بزنی/شاد زی......زیبا زی
    http://www.sagpaz.blogfa.com

    پاسخحذف
  5. سلام استاد.خیلی خیلی جالب بود. من اصلا این چیزها رو درمورد دانشگاه تربیت‌معلم نشنیده بودم با اینکه یکی از نزدیکانم فارغ‌التحصیل اونجاست.
    ساختمون قبلی دانشگاه در خیابون خاقانی خیلی قشنگه. و خیلی تعریف‌ها ازش شنیدم(تو دوران انقلاب و انقلاب فرهنگی. شنیدم یه کشته هم داده بوده) استادای قدیمی اونجا هنوز هستن؟ دپارتمان زبان و...
    راستی شما استاد کدوم دانشکده‌ش هستید؟

    پاسخحذف
  6. یه سوال؟
    این دانشکده تازه تاسیس صنایع استاد از کجا می خواد بیاره؟

    پاسخحذف