دیروز
در برنامهی مناظره درصد بالایی از شرکتکنندگان به حذف سهدهک ثروتمند از جمع
یارانه بگیرها برای جبران کسر بودجهی دولت رای دادند. امروز هم در برخی جراید، در
موافقت با این طرح مطالبی نوشته شده بود و گفته شده بود این دولت درصدد است مشکلات
را حل کند، نه آنکه مردم را راضی سازد (نقل به مضمون).
اما این
راه حل (به نظر من) سه مشکل بزرگ دارد: 1) برآمده از تحلیل درستی نسبت به وضع
اقتصادی جامعه نیست. 2) هزینههای اجرایی زیادی خواهد داشت. 3) اثرات جانبیای
دارد که در دراز مدت به بیماریهایِ اقتصادیِ اقتصادِ بیمار ما خواهد افزود.
1)برآمده از تحلیل درستی نسبت به وضع اقتصادی جامعه نیست
سهدهک از جمعیت ایران، یعنی بیش از بیست میلیون نفر و یعنی بیش از پنج میلیون خانوار. فکر میکنم همه موافق باشیم که ما این تعداد خانوادهی ثروتمند در ایران نداریم. شاید گفته شود خانوادهای از نظر ما ثروتمند قلمداد میشود که این صدو هشتاد هزار تومان در ماه برای او عدد قابل ملاحظهای نباشد. صدوهشتادهزار تومان در ماه میشود دو میلیون تومان در سال. یعنی کسی که از این رقم میگذرد باید در حدی باشد که دو میلیون درآمد سالانهی کمتر برای او رقمی حساب نشود. به نظرتان برای چه کسی این رقم، رقمی حساب نمیشود. کسی که پانصد میلیون املاک و مستغلات داشته باشد؟ خانه و مغازهی پدر من چیزی حدود پانصد میلیون تومان میارزد. این رقم معادل داشتن یک خانهی هشتاد متری در منطقهی نارمک است. با مشاهدات من، پدر من و صاحب یک خانهی هشتادمتری در نارمک، جزو پنج میلیون خانوار ثروتمند ایران قرار میگیرند. اما برای این خانوارها، رقم یارانه کمک قابل تاملی است و برداشته شدن آن میتواند برایشان مشکلات زیادی پدید آورد. همه تصدیق میکنیم که درآمد چنین خانوارهایی چیزی حدود یک و نیم میلیون در ماه است و دویست هزار تومان در کنار این درآمد رقم قابل ملاحظهای است که به راحتی نمیتوان از کنارش گذشت. به نظر من، این تحلیل ثروت ایرانیان را بسیار بیش از آنچه به واقع هست قلمداد میکند.
2)هزینههای اجرایی زیادی خواهد داشت
نکتهی دوم این است که برای تعیین سه دهک پردرآمد، نیاز به تحقیقات وسیع و مطالعات آماری زیادی هست. افراد زیادی هستند که در طول چندسال درآمد متغیری دارند و از بالای این خط به پایین آن سقوط میکنند و یا از این خط بالا میروند. زوجهای جدیدی که هر روز اضافه میشوند در کجای این خط قرار میگیرند. خانوادههای قبلی آنها چه میشود؟ چنین طرحی نمیتواند تنها به پرداختهای مالیاتی اتکا کند. املاک و مستغلات خانواده نیز باید بررسی شوند. بدینسان دولت باید کاوش زیادی در بررسی اموال خانوارها به عمل آورد و هزینهی زیادی را صرف این دهکبندی کند.
3)اثرات جانبیای دارد که در درازمدت به بیماریهایِ اقتصادیِ اقتصادِ بیمار ما خواهد افزود
نخستین اثر جانبی این طرح، از میان بردن شفافیت است. افراد در چنین حالتی انواع روشها را برای گول زدن دولت به کار خواهند برد. علت این است که همانطور که گفتم، برای بخش بزرگی از این بیست میلیون، رقم دو میلیون در سال رقم قابل ملاحظهای است. فراموش نکنیم که شفافیت، نیازمند برانگیختن شجاعت افراد در بیان واقعیت و اعتماد به آنهاست. هر شاخصی که ما در حذف سه دهک مطرح کنیم، منجر به گرفتاری اقتصاد ما به بیماری دیگری خواهد شد.مشکل دیگر، سوق دادن افراد به سوی خرید یا عدم خرید بعضی کالاها و تنزل دادن کیفیت مصرف در جامعه است. فرض کنید، همانند آنچه در مناظره مطرح شد، بگویند کسانی که ماشین آنچنانی دارند نباید یارانه دریافت کنند. در این حالت، فرد اگر حتا بتواند پژو بخرد، پراید خواهد خرید. و این یعنی اینکه ما با طرح خود مروج مصرف کالای بیکیفیت شدهایم، ادامهاش میشود تصادفهای بیشتر؛ هزینههای درمانی بیشتر؛ و هزاران مشکل بزرگ تر. با طرح یک شاخص مصرف در این طرح، ما به نحوهی خرید افراد جهت میدهیم، آن هم جهت به سمت مصرف کالای بیکیفیتتر و بدتر. فکر نمیکنم هیچ دولتی بخواهد مردمش را به سمت مصرف بد سوق بدهد. اما راه حل چیست؟ به نظر من، دولت از مردم تقاضا کند خودشان اگر مقدورشان هست، از این طرح انصراف دهند تا کمکی به جیب خالی دولت کرده باشند و راههای جیگزین بهتر را جستوجو کند. راه حل جایگزین که هم میتواند مشکلات فعلی دولت را حل کند و هم اثرات جانبی مثبتی داشته باشد و فساد را کاهش دهد، افزایش تدریجی قیمت سوخت و دیگر حاملهای انرژی است. اثر جانبی این یکی، کم شدن قاچاق گستردهی سوخت که به محل اصلی درآمد بسیاری در بنادر و جزایر جنوبی ایران مبدل شده است خواهد شد.
1)برآمده از تحلیل درستی نسبت به وضع اقتصادی جامعه نیست
سهدهک از جمعیت ایران، یعنی بیش از بیست میلیون نفر و یعنی بیش از پنج میلیون خانوار. فکر میکنم همه موافق باشیم که ما این تعداد خانوادهی ثروتمند در ایران نداریم. شاید گفته شود خانوادهای از نظر ما ثروتمند قلمداد میشود که این صدو هشتاد هزار تومان در ماه برای او عدد قابل ملاحظهای نباشد. صدوهشتادهزار تومان در ماه میشود دو میلیون تومان در سال. یعنی کسی که از این رقم میگذرد باید در حدی باشد که دو میلیون درآمد سالانهی کمتر برای او رقمی حساب نشود. به نظرتان برای چه کسی این رقم، رقمی حساب نمیشود. کسی که پانصد میلیون املاک و مستغلات داشته باشد؟ خانه و مغازهی پدر من چیزی حدود پانصد میلیون تومان میارزد. این رقم معادل داشتن یک خانهی هشتاد متری در منطقهی نارمک است. با مشاهدات من، پدر من و صاحب یک خانهی هشتادمتری در نارمک، جزو پنج میلیون خانوار ثروتمند ایران قرار میگیرند. اما برای این خانوارها، رقم یارانه کمک قابل تاملی است و برداشته شدن آن میتواند برایشان مشکلات زیادی پدید آورد. همه تصدیق میکنیم که درآمد چنین خانوارهایی چیزی حدود یک و نیم میلیون در ماه است و دویست هزار تومان در کنار این درآمد رقم قابل ملاحظهای است که به راحتی نمیتوان از کنارش گذشت. به نظر من، این تحلیل ثروت ایرانیان را بسیار بیش از آنچه به واقع هست قلمداد میکند.
2)هزینههای اجرایی زیادی خواهد داشت
نکتهی دوم این است که برای تعیین سه دهک پردرآمد، نیاز به تحقیقات وسیع و مطالعات آماری زیادی هست. افراد زیادی هستند که در طول چندسال درآمد متغیری دارند و از بالای این خط به پایین آن سقوط میکنند و یا از این خط بالا میروند. زوجهای جدیدی که هر روز اضافه میشوند در کجای این خط قرار میگیرند. خانوادههای قبلی آنها چه میشود؟ چنین طرحی نمیتواند تنها به پرداختهای مالیاتی اتکا کند. املاک و مستغلات خانواده نیز باید بررسی شوند. بدینسان دولت باید کاوش زیادی در بررسی اموال خانوارها به عمل آورد و هزینهی زیادی را صرف این دهکبندی کند.
3)اثرات جانبیای دارد که در درازمدت به بیماریهایِ اقتصادیِ اقتصادِ بیمار ما خواهد افزود
نخستین اثر جانبی این طرح، از میان بردن شفافیت است. افراد در چنین حالتی انواع روشها را برای گول زدن دولت به کار خواهند برد. علت این است که همانطور که گفتم، برای بخش بزرگی از این بیست میلیون، رقم دو میلیون در سال رقم قابل ملاحظهای است. فراموش نکنیم که شفافیت، نیازمند برانگیختن شجاعت افراد در بیان واقعیت و اعتماد به آنهاست. هر شاخصی که ما در حذف سه دهک مطرح کنیم، منجر به گرفتاری اقتصاد ما به بیماری دیگری خواهد شد.مشکل دیگر، سوق دادن افراد به سوی خرید یا عدم خرید بعضی کالاها و تنزل دادن کیفیت مصرف در جامعه است. فرض کنید، همانند آنچه در مناظره مطرح شد، بگویند کسانی که ماشین آنچنانی دارند نباید یارانه دریافت کنند. در این حالت، فرد اگر حتا بتواند پژو بخرد، پراید خواهد خرید. و این یعنی اینکه ما با طرح خود مروج مصرف کالای بیکیفیت شدهایم، ادامهاش میشود تصادفهای بیشتر؛ هزینههای درمانی بیشتر؛ و هزاران مشکل بزرگ تر. با طرح یک شاخص مصرف در این طرح، ما به نحوهی خرید افراد جهت میدهیم، آن هم جهت به سمت مصرف کالای بیکیفیتتر و بدتر. فکر نمیکنم هیچ دولتی بخواهد مردمش را به سمت مصرف بد سوق بدهد. اما راه حل چیست؟ به نظر من، دولت از مردم تقاضا کند خودشان اگر مقدورشان هست، از این طرح انصراف دهند تا کمکی به جیب خالی دولت کرده باشند و راههای جیگزین بهتر را جستوجو کند. راه حل جایگزین که هم میتواند مشکلات فعلی دولت را حل کند و هم اثرات جانبی مثبتی داشته باشد و فساد را کاهش دهد، افزایش تدریجی قیمت سوخت و دیگر حاملهای انرژی است. اثر جانبی این یکی، کم شدن قاچاق گستردهی سوخت که به محل اصلی درآمد بسیاری در بنادر و جزایر جنوبی ایران مبدل شده است خواهد شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر