جمعه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۵

نوشتن از ننوشتن

من نویسنده نبوده‌ام و نیستم. در طول این بیست و سه‌سال (که دیروز آخرین روزش به پایان رسید)، تا هشت‌ماه پیش مطلقاً چیزی ننوشته‌ام. نثرم هیچ رنگ‌وبوی خاصی ندارد و قاعدتاً نباید درباره‌ی نویسندگی اظهار نظر کنم. اما فقط و تنها فقط به این جهت که معتقدم نظر به خویشتن و فراهم‌آوردن کاوش در باره‌ی روزگار درون خویش و تطبیق نتایج آن در گذر زمان، حتا اگر برای هیچ‌کس رهگشا نباشد، برای خود آدم رهگشاست، با علاقه‌ی فراوان پیگیر بحث درباره‌ی ننوشتن می‌شوم. و در یک گام خویش را در محک می‌آورم و آن چه در نظرم می‌آید را (پیش از همه بهر خویش) فراهم می‌آورم و «تجربه‌ی زیسته»ی خویش را نخست برای خود و پس بهر دگران ارائه می‌کنم. من در این نوشتار درپی کشف علت نیستم و درمانی نیز ارائه نمی‌کنم. تنها زوایای دیدی را تعریف می‌کنم که آن‌ها را قابل توجه و تعیین‌کننده می‌یابم.

اثر توجه/انتظار
نخست باید دید که در معرض توجه بودن چه آثاری دارد و چه انتظاراتی را در آدمی از خویش فراهم می‌آورد. زمانی که عمل آدمی در معرض توجه دیگران (چه این دیگران، دیگرانی مبهم باشند و چه دیگرانی آشکار و چه طیفی میان این دو) قرار می‌گیرد، بسته به شکل این توجه و چگونگی بروز آن اثراتی بر سطح کار پدید می‌آید و نگرش فرد به کار خود تغییر می‌کند. این اثر و انتظاری که در آدمی پدید می‌آورد، می‌تواند او را به آستانه‌ی کارایی برساند و یا از کارائی او بسیار بکاهد. تصحیح سطح انتظار کاری است که گاهی به‌سادگی میسر می‌شود و گاهی مدت‌زمان زیادی را صرف خود می‌کند.

بروز توانایی‌ها
گاهی آدمی تلاش می‌کند تمام توانایی خود را در کارش بروز دهد. این امر غالباً توجه را مغشوش می‌نماید و نارضایتی از کار را پدید می‌آورد. در حالی که مواردی پیش می‌آیند که خودبه‌خود توانایی‌های آدمی بروز می‌کنند.
اگر این وجوه بروز توانایی، که در موارد فراوانی راه بروز ندارند، را بخواهیم تعمداً بروز دهیم، تصنعی جلوه‌می‌کنند و کار را مشکل‌تر می‌سازند.

اثر خاصیت انفجاری (bursty) و بازخورهای محیطی (feedback)
برخی کارها اصولاً خاصیت bursty دارند، یعنی در گذری از زمان شدت زیادی دارند و در گذری دیگر خموش. نوشتن و خصوصاً نوشتاری که درپی خلقِ خلّاق است، به نظر من در این دسته کارها قرار می‌گیرد. در بسیاری اوقات این خاصیت به چشم نمی‌آید، زیرا اثرات آن محتاج توجه نیستند، اما گاهی این پدیده با بازخوردهای محیطی خاصی مواجه می‌شود، که آثار قابل توجه دیگری را تحمیل می‌کنند.

اثر ابطال‌پذیری و تردید
این ابطال‌پذیری وقتی در کار آید، شکل دیگری به نوشتن می‌دهد. کار را آسان، اما وقت‌گیر می‌کند. در اینجا نوشتن باید داخل یک دستگاه منظم انجام گیرد و برای هر خط نوشته مستندات و دلایل کافی فراهم شده باشد.
نوشتن داستان، شعر و کلاً آثار ادبی گرچه در فرم و سبک، باید در قالب‌های درستی باشند و ساختار قابل دفاعی را ارائه کنند، اما در اصلِ نوشتن آزادند. به عبارتی داده‌های خود را از مواد موجود می‌گیرند. اما تحلیل نیاز به ایستادن بر دوش درست‌تر داده‌ها دارد. به همین دلیل داده‌هایی باید گردآورد و این یک اظهار نظر ساده را، گاه می‌تواند تبدیل به یک مطالعه‌ی طولانی کند.

اثر تصویر‌سازی محیطی
و بالاخره تصویری که آدمی در محیطی خاص برای خود ارائه می‌کند، نمی‌تواند تمامی او را بروز دهد. هر یک از ما در محیط‌های مختلف و در اجتماعات گوناگون تصویر خاصی از خود را بروز می‌دهیم. تصاویری که هیچ یک نشان‌گر اصل ما نیستند، اما هر یک نشان‌گر ما و فقط ما هستند.
هر اثرِ بَعدی در یک محیط، توسط شخص، طوری صورت می‌گیرد که تغییراتِ تصویرِ شخص را به سبکی قابل پذیرش برای دیگران، بر آن تصویر اِعمال سازد. یعنی state بعدی، (علاوه بر موارد دیگر) تابعی از stateهای قبلی نیز هست. این امر محدودیت‌هایی را بر این حالت بَعدی متوجه می‌سازد و راه‌های فراوانی را بر آن می‌بندد.

۸ نظر:

  1. در موارد اثر توجه و بروز توانایی با شما موافقم.

    پاسخحذف
  2. سلام محسن جان!
    اولاً اين كامنتي كه خودت گذاشتي خطاب به چه كسي است؟ با چه نظري از چه كسي موافق‌اي؟
    دوم، در يادداشت مكتب تبريز اشاره كرده بودي كه خردنامه را نديده‌اي، لينك آن در نيم‌نگاه من موجود است. يا حق

    پاسخحذف
  3. محسن جان خل شدي - بدون اينكه كسي كامنت بزاره بهش جواب دادي

    پاسخحذف
  4. مسعود جان!
    این نظر محسن حسینیان است و نه من.
    در باب خردنامه تشکر. ولی کجاشه؟

    پاسخحذف
  5. لينك خرد نامه را ديدم. يك دنيا تشكر

    پاسخحذف
  6. سلام، تولدت مبارک بابا ما فکر می کردیم از ما بزرگتری

    پاسخحذف
  7. شکر ایزد که کله‌گوشه‌ی مستور، از طرف «آیدا» نمایان شد. محسن جان! کجایی برادر؟ خسته شدیم بس که آمدیم و چیز جدیدی ندیدیم. تو بنویس، از ننوشتن بنویس.
    گفته‌ای می‌خواهی بنویسی و بنویسی و بنویسی. بر این مژده گر جان فشانم رواست. مشتاقانه منتظرم.

    حسن جعفری (مرحوم زوال)

    پاسخحذف
  8. اسد جان!
    خيلي ممنون.
    اين وبلاگ نويسي من هم ازم كلي چهره هاي عجيب و غريب درست كرده.
    نمي دونم چرا همه فكر مي كنن من خيلي مسن ام.
    يا اينكه تو بحر فلسفه هستم. و از اين حرفا...
    بدين جهت
    تصحيح چهره ي وبلاگي مطابق چهره ي واقعي لحاظ خواهد شد. انشاء الله
    ايدكم الله جزاء كم الله خيرا

    حسن عزيز!
    تازه نمي داني ديشب چه آشي پخته بودم. اما اكانت اينترنت ته كشيد و آش من سوخت و خودم را آش ولاش كرد.
    حتما فرمايشات در دستور كار قرار خواهد گرفت
    ضمنا مرغ چيز خيلي خوبي است!
    الي اللقاء

    پاسخحذف